خداحافظی با مادر ابد و یک روز؛ شیرین یزدانبخش درگذشت
گاهی سینما معجزه میکند؛ نه روی پرده، بلکه در کشف آدمهایی که روحشان با لنز دوربین گره خورده است، حتی اگر موهایشان سفید شده باشد. خبر کوتاه و تلخ بود: شیرین یزدان بخش، بازیگر دوستداشتنی و بیتکلف سینمای ما، چشم از جهان فرو بست. او از آن دسته بازیگرانی نبود که با سودای شهرت در جوانی به این وادی آمده باشد؛ او زنی بود که سالها زندگی را زیست و سپس عصارهی آن زندگی را در دههی هفتم عمرش به سینما هدیه داد تا ثابت کند برای درخشیدن، هیچوقت دیر نیست.
بهگزارش انتخاب و به نقل از فارس، این هنرمند فقید شب گذشته (۴ دیماه) بهدلیل عوارض ناشی از سکته مغزی دار فانی را وداع گفت و پیکر او امروز در قطعه ۷۰ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. رفتن او تنها حذف یک نام از تیتراژ فیلمها نیست، بلکه خاموش شدن نگاهی است که سادگی و صمیمیتِ مادران ایرانی را بدون هیچ اغراقی بازتاب میداد.
داستان زندگی یزدانبخش خود شبیه به یک فیلمنامه است. او زادهی اصفهان بود، کودکیاش را در بهبهان گذراند و سالهای طولانی را بهعنوان کارمند در اداره دخانیات سپری کرد. تصور کنید زنی را که ۳۲ سال صبحها کارت میزند و پشت میز مینشیند، اما قلبش در سالنهای تاریک تئاتر میتپد. او سالها تماشاگر حرفهای و پیگیر تئاتر بود؛ آنقدر پیگیر که اهالی تئاتر او را بهعنوان «تماشاگر همیشگی» میشناختند.
ورود او به دنیای بازیگری اما حکایت جالبی دارد. پیشنهادی اتفاقی از سوی افشین هاشمی باعث شد تا او در فیلم «لطفا مزاحم نشوید» جلوی دوربین برود. نتیجه حیرتانگیز بود؛ زنی که آموزش آکادمیک بازیگری ندیده بود، چنان راحت و روان نقش آفرید که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن را از بیستوهشتمین جشنواره فیلم فجر به خانه برد. این اتفاق نشان داد که «آن»ِ بازیگری، چیزی فراتر از تکنیکهای آموختنی است.
اما شاید تصویری که بیش از همه در ذهن مخاطب عام حک شده، حضور درخشان او در فیلم «ابد و یک روز» باشد. او در این فیلم، شمایلی از یک مادر رنجکشیده، نگران و در عین حال مستأصل را به نمایش گذاشت که نامزدی سیمرغ دیگری را برایش به ارمغان آورد. یزدانبخش با بازیهایش به ما یادآوری کرد که میتوان دیر آمد، اما آنقدر درست و عمیق بود که نامی ماندگار از خود بهجا گذاشت.
کدام نقشآفرینی زنده یاد شیرین یزدانبخش برای شما خاطرهانگیزتر است؟ نظرات و احساسات خود را برای ما بنویسید.