۱۰ معمایی که سریال Pluribus در فصل اول باید به آن پاسخ دهد

وقتی نام وینس گیلیگان، مغز متفکر آثاری چون بریکینگ بد و The X-Files، روی یک سریال جدید می‌آید، انتظارات به اوج می‌رسد. حالا سریال علمی تخیلی Pluribus (پلوریبوس) با بازی درخشان ری سیهورن (که پیش‌تر در Better Call Saul با گیلیگان همکاری کرده بود) از راه رسیده و با کسب امتیاز شگفت‌انگیز ۱۰۰٪ از منتقدان راتن تومیتوز، طوفانی به پا کرده است. داستان درباره یک وضعیت شبه‌ویروسی است که تمام ساکنان زمین را به یک «ذهن کندویی» متصل کرده؛ همه به جز کارول (ری سیهورن) و ۱۲ نفر دیگر.

فصل اول ۹ قسمتی این سریال به بسیاری از سوالات اولیه پاسخ داده، اما همزمان گره‌های بزرگ‌تری را در داستان ایجاد کرده است. پیش از آنکه فصل به پایان برسد، این جزئیات حیاتی باید فاش شوند و ما اینجا هستیم تا عمیق‌ترین رازهای آن را بکاویم.

کارول در ابتدا متوجه می‌شود که ۱۱ نفر دیگر مانند او در سراسر جهان نسبت به این ویروس مصون هستند. او از یکی از اعضای ذهن کندویی به نام زوسیا (با بازی کارولینا وایدرا) می‌خواهد تا جلسه‌ای با سایر افراد مصونِ انگلیسی‌زبان ترتیب دهد. اما بعدا مشخص می‌شود که نفر سیزدهمی هم وجود دارد: مردی در پاراگوئه به نام مانوسوس (با بازی کارلوس-مانوئل وسگا) که انگلیسی صحبت نمی‌کند و هیچ تماسی با دیگران برقرار نکرده است.

در اپیزود سوم، وقتی کارول تلاش می‌کند با او تماس بگیرد، مانوسوس با فریاد و ناسزا بارها تلفن را روی او قطع می‌کند. ما می‌دانیم که او در نهایت ظاهر خواهد شد، اما سوال بزرگ این است که این مرد مرموز کیست؟ یک دوست یا یک دشمن خطرناک؟

تماشاگران تیزبین در صحنه فلاش‌بک ابتدای قسمت سوم، به نکته‌ای کلیدی توجه کرده‌اند. وقتی کارول و شریک زندگی‌اش، هلن (با بازی میریام شر)، در یک هتل یخی در نروژ اقامت دارند، کارول از سرمای شدید گله می‌کند و به شوخی می‌گوید که می‌توانست صد هزار دلاری را که برای منجمد کردن تخمک‌هایش خرج کرده، پس‌انداز کند و همانجا این کار را انجام دهد.

این دیالوگ گذرا می‌تواند بسیار مهم باشد. تخمک‌های منجمد یک زن حاوی DNA اوست. این تخمک‌ها می‌توانند کلید حل معما باشند. از یک طرف، ذهن کندویی می‌تواند از آن‌ها برای آزمایش و یافتن دلیل مصونیت کارول استفاده کند تا او را نیز شبیه خودشان کنند. از طرف دیگر، شاید خود کارول بتواند با استفاده از این DNA، راهی برای معکوس کردن این فرآیند و نجات بشریت پیدا کند.

وقتی کارول می‌پرسد که ذهن کندویی این همه اطلاعات را درباره او از کجا می‌داند، آن‌ها فاش می‌کنند که هلن پیش از مرگش بخشی از این ذهن جمعی بوده است. آن‌ها به تمام افکار و خاطرات او دسترسی دارند و به همین دلیل، اطلاعات زیادی درباره کارول دارند. برای مثال، می‌دانند که او کلید یدکی خانه‌اش را کجا پنهان کرده است.

اما سوال این است که هلن تا چه حد و برای چه مدت در این ذهن کندویی درگیر بوده؟ به نظر می‌رسد مرگ او نتیجه خشم یکی از ۱۳ فرد مصون بوده است. وقتی یکی از آن‌ها به شدت عصبانی می‌شود، این حس در تمام شبکه بازتاب پیدا کرده و باعث تشنج دیگران می‌شود. هلن یکی از کسانی بود که از این حادثه جان سالم به در نبرد. از آنجایی که می‌دانیم کارول در آن لحظه آرام بوده، پس خشم یکی از ۱۲ نفر دیگر به طور غیرمستقیم باعث مرگ هلن شده است. اما چه کسی؟

این اساسی‌ترین سوال سریال است. ما می‌دانیم که این ۱۳ نفر مصون هستند، اما نمی‌دانیم چرا. اعضای ذهن کندویی با تمام وجود در حال تحقیق روی این موضوع هستند و به همین دلیل تمام نیازهای این ۱۳ نفر را برآورده می‌کنند؛ چون خوشحال نگه داشتن آن‌ها، بقای خودشان را تضمین می‌کند.

این ۱۳ نفر مجموعه‌ای کاملا ناهمگون از افراد هستند؛ از یک زن مسن گرفته تا یک مادر جوان. هنوز مشخص نیست چه چیزی آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد، و این سوالی است که سریال باید تا پایان فصل به آن پاسخ دهد.

بزرگترین سوال فصل این است که آیا کارول می‌تواند قبل از اینکه ذهن کندویی به او برسد، راهی برای معکوس کردن این فرآیند پیدا کند؟ اگر آن‌ها موفق شوند او را به جمع خود اضافه کنند، دیگر هیچ امیدی باقی نمی‌ماند، مگر اینکه یکی از ۱۳ فرد باقی‌مانده کاری کند. اما بر اساس اولین ملاقات کارول با آن‌ها، هیچ‌کدامشان تمایلی به مداخله ندارند. طرفداران کنجکاوند بدانند که آیا او راهی برای نفوذ پیدا می‌کند و کسی را برای کمک می‌یابد یا نه. در غیر این صورت، او محکوم به انتظار است تا زمانی که ذهن کندویی بفهمد چه چیزی او را متفاوت کرده و به ذهن جمعی‌شان بکشاند. با توجه به اینکه زوشا اشاره کرد که آن‌ها شاید تنها چند هفته تا یک پیشرفت بزرگ فاصله داشته باشند، کارول زمان زیادی ندارد.

در قسمت سوم، کارول با طعنه یک نارنجک دستی می‌خواهد. زوشا وظیفه‌شناسانه یکی برای او می‌آورد که کارول را گیج می‌کند. او باور نمی‌کند که نارنجک واقعی باشد تا اینکه آن را رها می‌کند و انفجار باعث آسیب دیدن زوشا می‌شود. بعداً در بیمارستان، کارول با مرد جوانی صحبت می‌کند و سعی دارد محدودیت‌های آن‌ها را بسنجد. او درخواست‌های نظریِ مسخره و فزاینده‌ای مطرح می‌کند و می‌پرسد که آیا آن‌ها این کارها را برایش انجام می‌دهند. مرد هر بار پاسخ مثبت می‌دهد. وقتی کارول می‌پرسد که آیا برایش یک بمب اتمی تهیه می‌کنند، او پاسخ می‌دهد که هرچند سعی می‌کنند خطراتش را به او هشدار دهند، اما اگر اصرار کند، این کار را خواهند کرد. این یک واقعیت هولناک است، به‌خصوص با در نظر گرفتن اینکه ۱۲ نفر دیگر هم می‌توانند چنین خواسته‌هایی داشته باشند.

گذشته از حفظ استقلال و فردیتش، طرفداران می‌خواهند بدانند که آیا کارول می‌تواند نظم را به این دنیای دیستوپیایی و عجیب بازگرداند؟ او شاید بتواند ذهن کندویی را از کشف تفاوتش باز دارد، اما این تنها باعث می‌شود در همین دنیای غریب به زندگی ادامه دهد. آیا او می‌تواند درباره‌ی فناوری بیگانه و توالی‌ای که همه را این‌گونه کرده، بیشتر بیاموزد؟ آیا می‌تواند به نوعی آن را معکوس کند؟ شاید پاسخ در DNA او یا یکی از آن ۱۳ نفر نهفته باشد. شاید یکی از آن‌ها دانش علمی خود را پنهان کرده باشد.

کومبا (با بازی سامبا شوت) شخصیتی جالب است؛ مردی که ظاهراً از زندگی در این دنیا خوشحال است. او با هواپیمای ریاست‌جمهوری سفر می‌کند و زنانی زیبا هر خواسته‌اش را برآورده می‌کنند. او انگار در یک رویا زندگی می‌کند و هیچ مشکلی با وضع موجود ندارد. این موضوع کنجکاوی را برمی‌انگیزد که او قبل از این ماجرا که بود؟ به نظر می‌رسد او هیچ دوست یا خانواده‌ای نداشته که بخواهد با آن‌ها در ارتباط بماند. هاله‌ای از رمز و راز پیرامون او وجود دارد که بینندگان می‌خواهند بیشتر درباره‌اش بدانند.

ذهن کندویی به نظر می‌رسد برای ایجاد جامعه‌ای هم‌زیست تلاش می‌کند که در آن نه جنایتی هست، نه نفرتی و نه تفرقه‌ای. آن‌ها منابع را یکپارچه می‌کنند تا کسی نیازمند نماند. اگر یک نفر حالش خوب نباشد، هیچ‌کس حالش خوب نیست. در تئوری عالی به نظر می‌رسد، اما این وضعیت تا کی می‌تواند ادامه یابد؟ سوال این است که آن‌ها در بلندمدت چگونه خود را حفظ می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند به یکدیگر یا به هیچ‌یک از ۱۳ نفر آسیب بزنند. به کارول گفتند که نمی‌توانند برای غذا به حیوانات صدمه بزنند. در مقطعی، آن‌ها نیز مانند انسان‌های عادی با ناملایمات روبرو خواهند شد. آن وقت چه اتفاقی می‌افتد؟

وضعیت در Pluribus، که می‌توان آن را یکی از آزاردهنده‌ترین سریال‌ های علمی تخیلی دانست، برای همه در ذهن کندویی مثل گل و بلبل به نظر می‌رسد. اما کارول حس می‌کند که یک جای کار می‌لنگد. آن‌ها تحت تأثیر یک فناوری بیگانه هستند و باید دلیلی شوم پشت این ماجرا باشد. ذهن کندویی مانند اعضای یک فرقه عمل می‌کند؛ آن‌ها کورکورانه پیروی می‌کنند. دیر یا زود، این حباب خواهد ترکید و طرفداران بی‌صبرانه منتظرند ببینند چه زمانی این اتفاق می‌افتد. این می‌تواند به معنای یک تراژدی بزرگ برای کارول، کل گروه ۱۳ نفره، خود ذهن کندویی یا تقریبا همه در جهان باشد.

شما فکر می‌کنید بزرگترین راز سریال Pluribus چیست؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.