۱۲ سال از Ozymandias گذشت: بریکینگ بد نقطه سر خط
پانزدهم سپتامبر ۲۰۱۳. آن شب، بسیاری پای تلویزیون نشسته بودند و نمیدانستند که در حال تماشای لحظهای هستند که در تاریخ این مدیوم ثبت خواهد شد. «بریکینگ بد» به هفتههای پایانی خود نزدیک میشد و همه منتظر یک پایان طوفانی بودند. اما آنچه اپیزود چهاردهم از فصل پنجم با نام «اوزیماندیاس» (Ozymandias) به ما نشان داد، چیزی فراتر از انتظار بود؛ یک ساعت نفسگیر و بینقص که تعریف ما از درام تلویزیونی را برای همیشه تغییر داد.
به گزارش Comic Book، حالا بعد از گذشت بیش از یک دهه، این اپیزود هنوز در قله ایستاده است. در پایگاه داده IMDb، از میان بیش از ۳۲ هزار اپیزود تلویزیونی که حداقل هزار رأی دارند، تنها ۲۰ اپیزود به امتیاز رویایی ۹.۹ دست پیدا کردهاند. اما در این میان، فقط و فقط یک اپیزود با بیش از ۲۰۰ هزار رأی، امتیاز کامل ۱۰ از ۱۰ را به نام خود ثبت کرده است: «اوزیماندیاس». این یک اتفاق نیست؛ یک اجماع جهانی بر سر یک شاهکار است.
اما چه چیزی این قسمت را تا این حد ویژه میکند؟ «اوزیماندیاس» نقطهی انفجار بود؛ لحظهای که تمام دروغها، جنایتها و فانتزی قدرت والتر وایت (با بازی درخشان برایان کرنستون) با واقعیتی هولناک برخورد کرد و فرو ریخت. این اپیزود، داستان عواقب است. در این یک ساعت، تمام دومینوهایی که والت در طول پنج فصل چیده بود، یکی پس از دیگری سقوط کردند. مرگهای تکاندهنده، از هم پاشیدن خانواده، و مواجههی شخصیتها با تلخترین حقایق، همه و همه در این قسمت به اوج خود رسیدند.
فراموش نکنیم که این معجزه، حاصل کار یک تیم بینظیر بود. فیلمنامهی ویرانگر مویرا والی-بکت (Moira Walley-Beckett)، کارگردانی استادانهی رایان جانسون (Rian Johnson) و پازلی که وینس گیلیگان مدتها آن را با دقت کنار هم چیده بود، جوهرهی «بریکینگ بد» را استخراج کرد: افسانهی هایزنبرگ در برابر حقیقت تلخ و غمانگیز والتر وایت. بازیها، بهخصوص از سوی کرنستون و آنا گان در نقش اسکایلر، آنقدر عریان و دردناک است که تماشایش هنوز هم دشوار است.
شاید بتوان گفت «اوزیماندیاس» عصارهی تمام سریال است؛ یک ساعت درخشان که هم به تنهایی یک اثر هنری کامل است و هم نقطهی اوج داستانی پنجفصله.
البته که انتخاب «بهترین اپیزود تاریخ» کاری غیرممکن است. چطور میتوان «اوزیماندیاس» را با شاهکارهایی مثل «چمدان» از سریال «مد من» یا «پاین بارنز» از «سوپرانوها» مقایسه کرد؟ هرکس اثر محبوب خودش را دارد. اما چیزی که امتیاز کامل این اپیزود را معنادار میکند، همین حس مشترک جهانی است. انگار همهی ما در یک لحظهی خاص، شاهد یک اتفاق بزرگ بودیم و در سکوت، به نبوغ آن اعتراف کردیم. در دورانی که مدل «پشت سر هم دیدن» سریالها حاکم شده، «اوزیماندیاس» یادآور قدرت و وزن یک اپیزود واحد است؛ اپیزودی که حتی یک دهه بعد، همچنان بیرقیب در اوج ایستاده است.
به نظر شما بهترین اپیزود تاریخ تلویزیون کدام است؟ نظرتان را با ما در میان بگذارید.