واکنش منتقدان به فیلم Christy: وقتی بازیگر از فیلم بزرگتر میشود
به گزارش ورلد آو ریل، هالیوود عادت عجیبی دارد؛ گاهی بازیگران بااستعداد را در قالب نقشهای تکراری حبس میکند، انگار که آنها تنها بازتابی زیبا از فانتزیهای دیگران هستند. اما سیدنی سوئینی (Sydney Sweeney) بالاخره در این خانه عروسکی را با لگد شکسته و بیرون آمده است. او در «کریستی» (Christy)، فیلم زندگینامهای بیرحمانه و کوبندهی دیوید میشو (David Michôd) دربارهی بوکسور افسانهای، کریستی مارتین، با قدرتی بینقص این کار را میکند.
هر کسی که فیلم تجربی و کمتر دیدهشدهی «Reality» را دیده باشد، میداند که استعداد سوئینی بسیار فراتر از یک چهرهی زیباست. در آن فیلم، او به تنهایی بار درام را به عنوان یک افشاگر واقعی NSA به دوش میکشید. حالا در «کریستی»، او این استعداد را به اوج میرساند. زمزمههای اسکار که دربارهی این نقشآفرینی به گوش میرسد کاملاً بهجاست. آنطور که اسکات فاینبرگ از هالیوود ریپورتر میگوید، «چه بخواهیم چه نخواهیم، سیدنی سوئینی وارد رقابت اسکار بهترین بازیگر زن شده است» و با توجه به رقابت نهچندان شلوغ امسال، این پیشبینی دور از ذهن نیست.
کاری که سوئینی در این فیلم میکند، یک «تحول» به معنای کلیشهای و اسکارپسندش با گریمهای سنگین نیست؛ چیزی عمیقتر و نگرانکنندهتر است. او در شخصیت کریستی مارتین ناپدید نمیشود، بلکه اجازه میدهد کریستی از درون او ظهور کند. او فقط یک بوکسور را باورپذیر بازی نمیکند، بلکه انسانی را به تصویر میکشد که بوکسور است و این تمایز بسیار مهم است.
اما مشکل اینجاست: خود فیلم به اندازهی بازیگر اصلیاش قدرتمند نیست. میشو که همیشه به نمایش زشتی در لباس سرگرمی علاقه داشته، ما را فریب میدهد تا فکر کنیم با یک فیلم ورزشی کلیشهای طرفیم. البته صحنههای تمرین و مونتاژهای آشنای این ژانر هم وجود دارد، اما چیزی که تماشا میکنیم کمتر شبیه «راکی» و بیشتر روایتی دربارهی بیرحمی محض است؛ داستانی از زندگی در دستان یک شوهر سادیست با بازی درخشان بن فاستر (Ben Foster).
فیلمنامه، که توسط میشو و میرا فاولکس نوشته شده، به شکلی ناشیانه تیک گزینههای یک زندگینامهی تراژیک را میزند: شوهر بدرفتار، مادر سرکوبگر، پیروزیها و سقوط در دام مواد مخدر. انگار کارگردان ما را از صحنهای به صحنهی دیگر میکشد، بدون آنکه اجازه دهد داستان نفس بکشد. تراژدی بزرگتر این است که کریستی مارتین واقعی شخصیتی کاملاً غیرمتعارف بود، اما فیلمی که ادعای گرامیداشت زندگی او را دارد، اصرار دارد که کاملاً متعارف و قابلپیشبینی باشد.
در نهایت، چیزی که فیلم را نجات میدهد و چراغهایش را روشن نگه میدارد، تنها و تنها سیدنی سوئینی است. او دلیل نفس کشیدن این فیلم است. تماشای او در این نقش به ما یادآوری میکند که هالیوود چقدر او را در نقشهای سطحی هدر داده است. سوئینی برای مبارزه حاضر شده، حتی اگر خود فیلم نتواند تمام مشتهایش را به هدف بزند.
نظر شما دربارهی شانس سیدنی سوئینی برای بردن اسکار چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.