شرط بزرگ جودی فاستر برای حضور در «سکوت بره ها» را باور نمیکنید!
پیدا کردن بازیگر برای نقش کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان FBI در فیلم «سکوت بره ها»، یکی از بزرگترین چالشهای جاناتان دمی، کارگردان فیلم بود. این تریلر روانشناختی که بر اساس رمانی از توماس هریس ساخته شد، داستان هولناک همکاری کلاریس با قاتل زنجیرهای نابغه، هانیبال لکتر (با بازی آنتونی هاپکینز)، برای دستگیری یک قاتل دیگر را روایت میکرد. دمی در ابتدا نقش را به میشل فایفر پیشنهاد داد، اما فایفر به دلیل فضای تاریک و «شیطانی» فیلم، آن را رد کرد. اینجا بود که درها به روی جودی فاستر باز شد؛ بازیگری که از ۱۲ سالگی با بازی در نقشهای دشوار مثل «راننده تاکسی» بیگانه نبود.
به گزارش اسلش فیلم، فاستر با پیچیدگی نقش و محتوای آزاردهندهی داستان مشکلی نداشت، اما یک شرط بزرگ و غیرمنتظره برای جاناتان دمی گذاشت. بر اساس گزارشی که اولین بار در سال ۱۹۹۱ توسط مجلهی امپایر منتشر شد، فاستر اصرار داشت که تصویر FBI در فیلم باید واقعگرایانه و مثبت باشد. این درخواست صرفاً یک سلیقهی هنری نبود، بلکه ریشه در تجربهی شخصی و وحشتناک خود فاستر داشت؛ تجربهای که در آن FBI نقش محافظ او را در برابر یک مزاحم خطرناک ایفا کرده بود.
جودی فاستر در جوانی با دو مزاحم خطرناک دستوپنجه نرم کرد که هر دو پس از دیدن بازی او در «راننده تاکسی» شیفتهی او شده بودند. اولی جان هینکلی جونیور بود که در سال ۱۹۸۱ برای تحت تأثیر قرار دادن فاستر، به جان رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا، سوءقصد کرد. از آنجا که FBI در آن دوران سخت به فاستر کمک کرده بود، او نمیخواست این سازمان در فیلم جدید دمی به شکل گروهی از «جمهوریخواهان دستوپاچلفتی» تصویر شود، بهخصوص که دمی در فیلم قبلیاش چنین رویکردی داشت. فاستر به کارگردان گفته بود:
من میدانم که نیازی نیست این را به شما بگویم، اما به خاطر تمام زنانی که در سراسر جهان قربانی خشونت میشوند، باید بگویم که شما نمیتوانید مأموران FBI را مسخره نشان دهید. اگر میخواهید من قهرمان شما باشم، باید آنها را به شیوهای درست به تصویر بکشید.
این یک درخواست منصفانه بود و دمی آن را پذیرفت. نتیجهاش فیلمی شد که گرچه گاهی نگاهی انتقادی به رفتارها در FBI (بهویژه نحوهی برخورد با یک مأمور زن جوان) دارد، اما در نهایت این سازمان را مجموعهای قهرمان و کارآمد نشان میدهد. این همکاری موفق، به یکی از قدرتمندترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما منجر شد و فاستر برای بازی بینقص خود جایزهی اسکار بهترین بازیگر زن را به خانه برد. این اتفاق ثابت کرد که پذیرش شرط او، بهترین تصمیم ممکن بود.
تجربهی واقعی فاستر با ترس و وحشت، بدون شک به عمق بخشیدن به شخصیت کلاریس کمک کرد. او در نقش استارلینگ، جوان اما مصمم، فوقالعاده است. فاستر حتی در ترسناکترین سکانسها و در مقابل نگاههای نافذ و هولناک آنتونی هاپکینز، کنترلی شگفتانگیز بر احساسات و فیزیک خود به نمایش میگذارد. در چهره و زبان بدن او، لایههایی از افکار و احساسات کلاریس را میبینیم. خود فاستر بعدها گفت که چگونه تجربه تعقیب شدن توسط مزاحمان بر او تأثیر گذاشت، اما او را مصمم کرد که «نمایش باید ادامه پیدا کند». این همان ارتباطی است که بین فاستر و کلاریس وجود دارد: هر دو با ترسی واقعی روبرو شدند و به راه خود ادامه دادند.
در نهایت، جودی فاستر یکی از بزرگترین بازیگران است و «سکوت بره ها» یکی از درخشانترین ویترینهای هنر اوست. شاید هاپکینز در نقش هانیبال به شکلی بینقص ترسناک بود، اما این فاستر بود که با نمایش همزمان آسیبپذیری و قدرت، کلاریس استارلینگ را به یک قهرمان فمینیستی برای تمام دوران تبدیل کرد.
نقشآفرینی جودی فاستر در «سکوت بره ها» چه تأثیری روی شما داشت؟ نظرتان را با ما در میان بگذارید.