خالق «بریکینگ بد» از فرمول موفقیت شاهکارش می‌گوید: به عقب نگاه کن!

جمعه 18 مهر 1404 - 23:00
مطالعه 3 دقیقه
وینس گیلیگان خالق سریال بریکینگ بد
وینس گیلیگان، خالق «بریکینگ بد»، فاش می‌کند که شاهکار او نه با یک نقشه بزرگ، بلکه با نگاه دقیق به گذشته و جزئیات کوچک خلق شده است.
تبلیغات

احتمالاً شما هم هنگام تماشای سریال تحسین‌شده‌ی «بریکینگ بد» (Breaking Bad)، با شگفتی به این فکر کرده‌اید که چطور تمام جزئیات داستان، از همان قسمت اول تا سکانس پایانی، این‌چنین بی‌نقص و هوشمندانه در هم تنیده شده‌اند. گویی یک معمار چیره‌دست از روز اول نقشه‌ی یک بنای باشکوه را در ذهن داشته است. اما حالا وینس گیلیگان، خالق این دنیا، پرده از راز بزرگ برمی‌دارد: هیچ نقشه‌ی جامعی در کار نبود!

به گزارش فندوم وایر، گیلیگان در گفتگویی با رسانه‌ی Den of Geek، اعتراف می‌کند که این انسجام روایی شگفت‌انگیز، حاصل یک استراتژی متفاوت بوده است. او می‌گوید: «ما برای این روایت غنی از جزئیات و وفادار به خود در طول تمام قسمت‌ها اعتبار زیادی کسب کردیم. اما این هرگز به این دلیل نبود که از ابتدا یک نقشه‌ی جامع داشتیم. دلیلش این بود که با دقت بسیار قسمت‌های گذشته را می‌کاویدیم و از نظر جزئیات داستانی به آن‌ها وفادار می‌ماندیم و در نتیجه کاری می‌کردیم که کل مجموعه یکپارچه به نظر برسد. به عبارت دیگر، ما نیمی از مواقع به عقب نگاه می‌کردیم، نه به جلو.»

این رویکرد «نگاه به عقب»، که شاید از تجربیات گیلیگان در سریالی مثل «پرونده‌های ایکس» (The X-Files) نشأت گرفته باشد، به تیم نویسندگان اجازه می‌داد تا به جای پیروی از یک طرح از پیش تعیین‌شده‌ی خشک، داستانی ارگانیک و زنده خلق کنند. هر کنش و هر دیالوگ، بذری بود که در آینده می‌توانست به درختی تنومند تبدیل شود. سقوط والتر وایت از یک معلم شیمی به یک تبهکار بی‌رحم، به این دلیل باورپذیر از آب درآمد که قدم‌به‌قدم و بر اساس اتفاقات گذشته شکل گرفت.

این وسواس در بازبینی گذشته، دنیای «بریکینگ بد» را پر از جزئیات هوشمندانه و «ایستراگ»‌هایی (Easter Egg) کرد که کشف آن‌ها برای طرفداران، لذتی دوچندان داشت. برای مثال، وقتی در فصل‌های پایانی می‌بینیم والتر پوست دور نان ساندویچش را می‌بُرد، این حرکت یادآور کاری است که در فصل اول برای گروگانش، کریزی-۸، انجام می‌داد؛ کسی که بعدها با دستان خودش او را به قتل رساند.

این جزئیات هوشمندانه در اسپین‌آف سریال، «بهتره با ساول تماس بگیری» (Better Call Saul) نیز ادامه پیدا کرد. ترفندی که ساول گودمن برای گرفتن حق‌الزحمه‌ی «محرمانگی» از والتر و جسی به کار می‌برد، دقیقاً همان روشی بود که سال‌ها قبل از نامزدش، کیم وکسلر، آموخته بود. حتی پیتزایی که روی سقف خانه افتاد و بریده نشده بود، دلیلی داشت: پیتزافروشی برای پیتزاهای برش‌نخورده پول کمتری می‌گرفت؛ اشاره‌ای ظریف به خساست و حسابگری والتر.

شاید مشهورترین این جزئیات، عنوان قسمت پایانی سریال، «Felina» باشد. این کلمه نه تنها جابه‌جاشده‌ی حروف کلمه‌ی «Finale» (پایان) است، بلکه از کنار هم گذاشتن نماد شیمیایی عناصر آهن (Fe)، لیتیوم (Li) و سدیم (Na) نیز ساخته شده است. علاوه بر این، «فلینا» نام زنی در ترانه‌ی «ال پاسو» از مارتی رابینز است که در ابتدای همان قسمت پخش می‌شود؛ ترانه‌ای درباره‌ی مردی که به‌خاطر یک عشق بیهوده جانش را از دست می‌دهد.

در نهایت، اعتراف وینس گیلیگان ثابت می‌کند که برای خلق یک شاهکار، همیشه به یک نقشه‌ی بی‌نقص نیاز نیست. گاهی، بزرگ‌ترین داستان‌ها از دل وفاداری به گذشته و ساختن آجر به آجر یک دنیا بر پایه‌ی شخصیت‌ها و اتفاقات پیشین بیرون می‌آیند. همین رویکرد بود که «بریکینگ بد» را به یکی از بزرگ‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون تبدیل کرد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت.

شما کدام جزئیات هوشمندانه «بریکینگ بد» را به خاطر دارید؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات