اعتراف دیوید فینچر: فیلمنامه اولیه Fight Club رقتانگیز بود!
صدای خسته و بیتفاوت راوی در «باشگاه مشت زنی» (Fight Club) فقط یک نریشن ساده نیست؛ شناسنامه فیلم است. همان صدایی که ما را به دنیای بیخوابی، گروههای درمانی جعلی و صابونسازیهای عجیب میبرد و به ما اجازه میدهد در ذهن مردی سرگردان پرسه بزنیم. حالا فرض کنید این صدا وجود نداشت. فیلمی که میماند، به گفتهی کارگردانش، دیوید فینچر، چیزی جز یک داستان «رقتانگیز و غمانگیز» نبود.
به گزارش اسلش فیلم، فینچر در رویدادی در انستیتوی فیلم بریتانیا (BFI) که پیشتر گاردین آن را گزارش کرده بود، پرده از یک واقعیت شگفتانگیز برداشت. وقتی جیم اولس، فیلمنامهنویس، اولین نسخه را به او تحویل داد، خبری از صدای راوی نبود. فینچر پس از خواندن فیلمنامه فایت کلاب گفته بود:
«این غمانگیز و رقتانگیزه. فقط آدمهاییاند که وحشتناک رفتار میکنن. اون بخشهایی که دربارهی افکارش حرف میزنه کجاست؟... نه رفیق، این تنها شانس ما برای طعنهآمیز و هجوآمیز بودنه.» این تلنگر کافی بود تا اولس به متن برگردد و جادوی درونی شخصیت راوی را به آن اضافه کند.
حذف صدای راوی، به معنای حذف قلب تپندهی فیلم بود. کتاب اصلی نوشتهی چاک پالانیک نیز از زاویه دید اول شخص روایت میشود و این صدای درونی، پلی میان دنیای کتاب و سینماست. بدون افکار گزندهی شخصیت اصلی با بازی ادوارد نورتون، «باشگاه مشت زنی» به اثری بهشدت افسردهکننده تبدیل میشد؛ داستان مردی تنها که درگیر خشونت افراطی میشود. اما این طنز تلخ و گزندهی اوست که به ما اجازه میدهد با او همذاتپنداری کنیم و در عین حال، نگاهی انتقادی به پوچی فرهنگ مصرفگرایی و بحران هویت مردانه داشته باشیم.
این تصمیم سرنوشتساز فینچر، نه تنها فیلم را نجات داد، بلکه آن را به یکی از اقتباسهای نادری تبدیل کرد که از منبع اصلی خود پیشی میگیرد. فینچر با هوشمندی، جوهرهی هجوآمیز داستان را درک کرد و آن را برجسته ساخت. او فهمیده بود که جذابیت تایلر دردن یک تله است و فیلم باید این تله را نقد کند، نه اینکه آن را بستاید. در نهایت، همین صدای راوی بود که به «فایت کلاب» عمق بخشید و آن را از یک فیلم صرفاً دربارهی خشونت، به یک کالبدشکافی هوشمندانه از جامعهی مدرن تبدیل کرد؛ چیزی که آن را پس از ۲۵ سال همچنان زنده و بحثبرانگیز نگه داشته است.
به نظر شما کدام عنصر دیگر Fight Club آن را به یک فیلم کالت تبدیل کرده است؟