تارانتینو: آرزو داشتم با اسطوره «خوب بد زشت» فیلم بسازم
در جهان کوئنتین تارانتینو، ستارههای فراموششده دوباره متولد میشوند. او استاد احیای حرفهای بازیگرانی است که زمانی در اوج بودند و سپس به حاشیه رانده شدند. جان تراولتا با «پالپ فیکشن»، پم گریر با «جکی براون» و دیوید کارادین با «بیل را بکش» همگی طعم بازگشتی شکوهمند را به لطف عشق تارانتینو به سینمای ژانر چشیدند. اما یک ستاره بزرگ وجود دارد که تارانتینو همیشه آرزوی همکاری با او را داشت، اما هرگز این فرصت را پیدا نکرد؛ شمایل بیچونوچرای نقشهای منفی در سینمای وسترن.
به گزارش اسلش فیلم، در سال ۲۰۱۴، تارانتینو در برنامه «صندلی کارگردان» مهمان دوست و همکارش، رابرت رودریگز، بود. رودریگز در میانهی گفتگو، سوالی کلیدی پرسید: «به نظر تو، سرسخت ترین و خفن ترین بازیگر تمام دوران کیست؟»
تارانتینو پس از کمی مکث، نامی را بر زبان آورد که شاید برای نسل جدید کمتر شناختهشده باشد، اما برای عشاق وسترن، یک اسطوره است: لی وان کلیف. او اعتراف کرد که در آن دوره بهشدت درگیر فیلمهای وان کلیف شده بود. متاسفانه، وان کلیف در سال ۱۹۸۹، تنها چند سال پیش از آنکه تارانتینو با «سگ های انباری» اولین فیلمش را بسازد، از دنیا رفت.
مردی که برای ایفای نقش «بد» به دنیا آمده بود
چهرهی لی وان کلیف انگار برای بازی در نقش آدمهای شرور تراشیده شده بود. بینی عقابی، گونههای استخوانی و چشمانی نافذ که میتوانست روح شما را تسخیر کند. او ترکیبی از ابهت یک شاهین و خطر یک مار زنگی بود. همین ویژگیها باعث شد که او به انتخاب اول کارگردانان برای نقشهای منفی یا «کلاهسیاهها» در سینمای وسترن تبدیل شود. از نقش کوتاهش در «نیمروز» گرفته تا «مردی که لیبرتی والانس را کشت»، او همیشه آن حضور تهدیدآمیز و فراموشنشدنی را روی پرده داشت.
اما این وسترنهای اسپاگتی سرجو لئونه بود که نام وان کلیف را جاودانه کرد. او در «به خاطر چند دلار بیشتر» در کنار کلینت ایستوود، نقش یک قهرمان را بازی کرد؛ یک جایزهبگیر که به دنبال انتقام خواهرش بود. اما بلافاصله در فیلم بعدی، «خوب، بد، زشت»، این تصویر را کاملاً به نفع شرارت خالص به هم ریخت. او در این فیلم نقش «چشمان فرشته» (Angel Eyes) یا همان «بد» فیلم را بازی کرد؛ یک هفتتیرکش حریص، بیرحم و خونسرد که به نماد یک «بدمن» کاریزماتیک و بیقلب در حافظهی سینمایی جهان تبدیل شد.
جانی کارسون، مجری مشهور، در سال ۱۹۸۴ در برنامهاش به وان کلیف گفت: «اگر کسی میخواست فیلمی بسازد و به یک آدم واقعاً نفرتانگیز نیاز داشت، میگفتند بروید لی وان کلیف را بیاورید. شما احتمالاً بیشتر از هر بازیگر دیگری در تاریخ سینما نقش منفی بازی کردهاید.»
تارانتینو هرگز نتوانست با اسطورهی خود فیلم بسازد، اما کارگردان دیگری از نسل او که شیفتهی وسترن بود، این شانس را پیدا کرد. جان کارپنتر در فیلم اکشن و کالت «فرار از نیویورک» (۱۹۸۱)، نقش کمیسر پلیس را به وان کلیف سپرد تا در برابر قهرمان فیلم، اسنیک پلیسکن (با بازی کرت راسل که شخصیتش را از کلینت ایستوود الهام گرفته بود) قرار بگیرد. این انتخاب هوشمندانه، رویارویی دوبارهای بین دو شمایل وسترن را در فضایی پساآخرالزمانی رقم زد.
تأثیر وان کلیف حتی به دنیاهای دیگر هم کشیده شد. شخصیت «کد بِین» در انیمیشن «جنگ ستارگان: جنگهای کلون» یک کپی تمامعیار از «چشمان فرشته» با پوست آبی و چشمان قرمز است. حالا فقط میتوانیم خیالپردازی کنیم که اگر تارانتینو فرصت همکاری با بزرگترین «بدمن» تاریخ سینما را پیدا میکرد، چه شاهکار دیوانهواری خلق میشد. این حسرتی است که نه تنها برای تارانتینو، بلکه برای همهی ما باقی مانده است.