جیم کری نقش جک اسپارو «دزدان دریایی کارائیب» را رد کرده بود
چشمهایتان را ببندید و کاپیتان جک اسپارو را تصور کنید. همان دزد دریایی نامتعارف، با آن راه رفتن خاص و ادا و اطوارهای فراموشنشدنی. حالا سعی کنید چهرهی جانی دپ را از ذهنتان پاک کنید و به جای آن، چهره جیم کری را بگذارید. عجیب است، نه؟ اما این تصویر عجیب، چیزی نمانده بود به واقعیت تبدیل شود و مسیر یکی از بزرگترین فرنچایزهای تاریخ سینما را برای همیشه تغییر دهد.
در اوایل دههی ۲۰۰۰، دیزنی با احتیاط قدم در راه تبدیل کردن جاذبههای پارکهای تفریحیاش به فیلمهای سینمایی میگذاشت. شکستهای تجاری فیلمهایی مثل «مأموریت به مریخ» و «خرسهای دهکده» باعث شده بود مایکل آیزنر، مدیر وقت دیزنی، در آستانهی کنار گذاشتن کل این استراتژی باشد. اما به گزارش اسلش فیلم و به نقل از والچر، تهیهکننده افسانهای، جری بروکهایمر، به فیلمنامهی «دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه» ایمان داشت و ستارهای را برای نقش اصلی در نظر گرفته بود که گارانتی موفقیت در گیشه بود: جیم کری.
در آن زمان، حضور جیم کری در هر فیلمی تقریبا به معنای یک موفقیت تجاری بزرگ بود. ایدهی اینکه ستارهی کمدی در نقش یک دزد دریایی سرخوش و پرادعا ظاهر شود، از دور بوی پول میداد. اما تاریخ مسیر دیگری را انتخاب کرد. کری این پیشنهاد بزرگ را رد کرد تا در فیلم دیگری بازی کند؛ انتخابی که هم برای او و هم برای دیزنی سرنوشتساز شد.
وقتی خدا بودن را به دزد دریایی بودن ترجیح میدهی
دلیل این انصراف، یک تداخل برنامهریزی ساده بود. جیم کری در آن زمان مشغول بازی در فیلم «بروس قادر مطلق» (Bruce Almighty) بود؛ کمدی پرفروشی که در آن نقش یک خبرنگار تلویزیونی بدشانس را بازی میکرد که برای مدتی قدرتهای خداوند به او واگذار میشود. در حالی که تیم «دزدان دریایی کارائیب» مشغول ساخت یک بلاکباستر ماجراجویانه بودند، جیم کری داشت با دستمزد ۲۵ میلیون دلاری، نقش خدا را بازی میکرد!
شاید اگر کری این نقش را میپذیرفت، با یک جک اسپاروی کاملاً متفاوت روبرو میشدیم. به احتمال زیاد، نسخهی او بیشتر شبیه شخصیتهای کارتونهای لونی تونز بود تا یک شمشیرباز کلاسیک. اما سازندگان به دنبال کاپیتانی با کمی «خشونت پنهان» بودند؛ چیزی که حس میکردند جانی دپ میتواند به نقش اضافه کند. البته آنها هم وقتی دپ برای اولین بار با الهام از شخصیت کیت ریچاردز، گیتاریست گروه رولینگ استونز، در جلسه روخوانی فیلمنامه حاضر شد، شوکه شدند. دپ معتقد بود دزدان دریایی، ستارههای راک زمان خودشان بودند و نتیجهی این برداشت، همان جک اسپارویی شد که همه ما میشناسیم و دوستش داریم.
در نهایت، این تصمیم برای همه سودمند بود. «دزدان دریایی کارائیب» به یک فرنچایز چند میلیارد دلاری تبدیل شد و «بروس قادر مطلق» با فروش جهانی ۴۸۵ میلیون دلار، یکی از بزرگترین موفقیتهای کارنامهی جیم کری شد. اما مهمتر از آن، موفقیت تجاری «بروس قادر مطلق» این فرصت را به کری داد تا یک سال بعد، در یکی از بهترین فیلمهای قرن بیستویکم، یعنی «درخشش ابدی یک ذهن پاک» (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)، بازی کند. شاید ما جک اسپاروی جیم کری را از دست دادیم، اما در عوض یک شاهکار سینمایی فراموشنشدنی به دست آوردیم. یک معاملهی منصفانه، اینطور فکر نمیکنید؟