پایان مرد عنکبوتی؟ دکتر دووم برای خلق دنیایش او را قربانی میکند!
دنیای سینمایی مارول همیشه استاد غافلگیری بوده است، اما هیچچیز نمیتواند ما را برای آنچه در راه است آماده کند. با نزدیک شدن به فیلم مورد انتظار Avengers: Doomsday (انتقام جویان: روز رستاخیز)، تئوریها و شایعات مثل آتش در حال گسترش هستند و یکی از آنها، از بقیه تاریکتر و جذابتر است. این تئوری نه تنها بازگشت باشکوه رابرت داونی جونیور را به تصویر میکشد، بلکه از نقشهای پرده برمیدارد که در آن، یک خدای جدید ظهور میکند؛ خدایی به نام ویکتور وان دووم.
این تئوری که اولین بار توسط صفحه اینستاگرامی «What Now Nerds» مطرح شد و در فندوم وایر به آن پرداخته شده، طرحی شش مرحلهای را برای خلق یک دنیای جدید توسط دکتر دوم ترسیم میکند. نقشهای که در آن، قدرتمندترین موجودات کیهان به ابزاری در دستان او تبدیل میشوند و قهرمانان محبوب ما، تاوان سنگینی میپردازند.
همهچیز با روز اول آغاز میشود؛ جایی که دووم برای ایجاد «فضا»ی جهان جدیدش، به سراغ قدرتمندترین موجود جهان، یعنی فرانکلین ریچاردز، پسر رید ریچاردز و سو استورم میرود. اگر صحنه پس از تیتراژ فیلم Fantastic Four: First Steps را به خاطر داشته باشید، این ملاقات از قبل زمینهچینی شده است. دوم با ربودن یا فریب دادن فرانکلین، اولین قطعه پازل خود را به دست میآورد.
در روز دوم، نوبت به تأمین «انرژی» میرسد. دووم با پیشنهادی وسوسهانگیز به سراغ گالاکتوس، بلعنده دنیاها، میرود: قدرت بیکران فرانکلین ریچاردز در ازای انرژی کیهانی. اما این تنها یک فریب است. پس از آنکه دوم انرژی مورد نیازش را به دست آورد، گالاکتوس را به شکلی که هیچکس تصورش را هم نمیکند، از سر راه برمیدارد.
اما هولناکترین بخش این نقشه در روز سوم رقم میخورد. برای بخشیدن «روح» به دنیای جدید، دووم باید یک «لنگرگاه» از خط زمانی مقدس را قربانی کند. پس از مرگ تونی استارک، این لنگرگاه کسی نیست جز مرد عنکبوتی. پیتر پارکر، قهرمانی که بیش از هرکس دیگری فداکاری کرده، حالا باید قربانی جاهطلبی بیحد و مرز دوم شود. این فداکاری، پایههای دنیای جدیدی را میسازد که ساکنانش ارادهای از خود ندارند.
در ادامه، دوم با استفاده از نیروی مرموز The Void به جهانش «آگاهی» میبخشد و سپس به سراغ کسی میرود که استاد تغییر «واقعیت» است: واندا ماکسیموف. این تئوری میگوید اسکارلت ویچ هرگز نمرده و دووم او را بازمیگرداند تا واقعیت را مطابق میل خود بازنویسی کند. نتیجه؟ خلق دنیای نبرد (Battle World)؛ قلمرویی که در آن انتقامجویان و دیگر قهرمانان، گلادیاتورهایی برای سرگرمی امپراتور دوم هستند.
و برای اینکه همهچیز تحت کنترل باقی بماند، دوم از لوکی، خدای داستانها که اکنون بر درخت زمان تکیه زده، برای حفظ «نظم» در این دنیای جدید استفاده میکند. با ورود چهار شگفتانگیز به خط زمانی ما، به نظر میرسد آنها یا در حال فرار از دست دوم هستند یا برای نجات فرانکلین به کمک نیاز دارند. هرچه که باشد، روز رستاخیز نزدیک است و این بار، دشمن چهرهای آشنا دارد.
شما درباره این نظریه چه فکر میکنید؟ سرنوشت قهرمانان مارول چه خواهد شد؟