آیا انیمه One Punch Man دیگر ارزش تماشا کردن دارد؟
خاطرتان هست؟ آن روزهایی که با هر مشت سایتاما، قهرمان کچل دوستداشتنی، صفحهی تلویزیون به لرزه درمیآمد و از کیفیت دیوانهوار انیمیشن انگشت به دهان میماندیم. فصل اول «وان پانچ من» یک پدیده بود؛ یک اثر تحسین شده که استانداردهای انیمههای اکشن را جابهجا کرد. اما امروز، آن خاطرات شیرین جای خود را به آه و افسوس دادهاند. انیمهای که روزی بر قله ایستاده بود، حالا به یک لطیفهی تلخ در میان طرفداران تبدیل شده و فصل سوم آن، حکم تیر خلاص را داشته است.
به گزارش کمیک بوک، سقوط از همان فصل دوم و با تغییر استودیو از مدهاوس به جی.سی. استاف آغاز شد. کیفیت بصری افت کرد و وقفههای طولانی، اعتبار انیمه را خدشهدار کرد. با این حال، بسیاری امیدوار بودند که فصل سوم بتواند این لکه را پاک کند. اما انتظارات به تلخترین شکل ممکن بر باد رفت. فصل سوم حتی پیش از پخش هم نشانههای یک فاجعهی تمامعیار را داشت: سه سال سکوت خبری، پوسترهای بیروح و تریلرهایی با انیمیشنهای خشک و بیحرکت که حتی سرسختترین طرفداران را هم ناامید کرد. انتخاب شینپی ناگای، کارگردانی با تجربهی اندک در ژانر اکشن، بهعنوان سکاندار پروژه نیز نگرانیها را به اوج رساند.
آخرین امید بر باد رفته
با تمام اینها، یک کورسوی امید باقی مانده بود: قسمت پنجم فصل سه. خبر همکاری انیماتورهای بااستعدادی مثل ون اوبا، این قسمت را به نقطه عطف احتمالی فصل تبدیل کرده بود. طرفداران منتظر بودند تا شاید معجزهای رخ دهد و «مرد تک مشتی» به روزهای اوجش بازگردد. و برای لحظاتی کوتاه، این معجزه رخ داد. کات انیمیشن ون اوبا در مبارزهی گارو و اوروچی، یکی از بهترین سکانسهای انیمیشنی بود که جی.سی. استاف برای این مجموعه ساخته بود.
اما این درخشش کوتاه، تنها نوری در یک تاریکی مطلق بود. به جز چند ثانیهی درخشان، قسمت پنجم تمام ضعفهای قبلی را با شدتی بیشتر به نمایش گذاشت: تصاویر خشک، کارگردانی تنبل و اکشنی که به سختی قابل دفاع بود. مبارزهی گارو و اوروچی، به غیر از همان چند ثانیه، مجموعهای از طراحیهای ضعیف و انیمیشنهای بیکیفیت بود. این قسمت که قرار بود نقطهی نجات باشد، برای بسیاری تبدیل به آخرین میخ بر تابوت انیمهی «مرد تک مشتی» شد.
انگشت اتهام را نمیتوان تنها به سمت استودیوی جی.سی. استاف گرفت. مشکل اصلی، فراتر از تغییر استودیو است. تیم اصلی فصل اول، گروهی از انیماتورهای آزاد و نخبه بودند که دیگر در فصلهای دوم و سوم حضور نداشتند. اما ریشهی این مشکل عمیقتر است و به کمپانی مادر، یعنی باندای نامکو فیلمورکس، بازمیشود. این شرکت به عدم تخصیص زمان و منابع کافی به استودیوهای زیرمجموعهاش شهرت دارد. بنابراین، حتی با وجود تیمی بهتر، مدیریت فاجعهبار باندای احتمالا باز هم پروژه را به شکست میکشاند.
امروز، از آن انیمهی انقلابی چیزی جز یک پوستهی توخالی باقی نمانده است. شاید تنها راه نجات، تجدید نظر کامل باندای در سیاستهایش و فراهم کردن زمان و تیمی درخور نام «مرد تک مشتی» باشد؛ اتفاقی که در شرایط فعلی، بیشتر به یک رویا شبیه است. و این، غمانگیزترین بخش داستان قهرمانی است که روزی میتوانست با یک مشت، دنیا را نجات دهد، اما حالا خودش نیازمند نجات است.
شما فصل سوم One Punch Man را دیدهاید؟ نظرتان دربارهی کیفیت انیمه و آیندهی آن چیست؟