شب تلخ هالیوود؛ اشکهای جیمی کیمل در آنتن زنده برای درگذشت بهترین دوستش
صحنه همیشگی بود، اما حال و هوا نه. جیمی کیمل، مجری سرشناس و بذلهگوی برنامهی «جیمی کیمل لایو!»، آماده مونولوگ آغازین برنامه، اما این بار خبری از شوخیهای همیشگی نبود. بغضی سنگین در گلویش نشسته بود و کلمات به سختی از میان اشکهایش راه باز میکردند. این، سختترین مونولوگ ۲۳ سال فعالیت حرفهای او بود؛ وداعی روی آنتن زنده با بهترین دوست و همراه همیشگیاش.
به گزارش اینترتینمنت ویکلی، کیمل با صدایی لرزان، از درگذشت کلیتو اسکوبدو سوم، رهبر ارکستر برنامهاش و دوست صمیمی دوران کودکیاش گفت. کلیتو در سن ۵۹ سالگی از دنیا رفته بود و اشکهای بیامان جیمی، استودیوی برنامه و میلیونها بیننده را در شوک فرو برد. کیمل گفت: «ما نزدیک به ۲۳ سال است که روی آنتن هستیم و در این مسیر مونولوگهای سختی داشتهام، اما این یکی از همه سختتر است... چون ما کسی بسیار ویژه را از دست دادیم که برای رفتن خیلی جوان بود.»
داستان این دوستی عمیق به سال ۱۹۷۷ در لاس وگاس برمیگردد. وقتی خانواده کیمل از نیویورک به آنجا نقل مکان کردند، جیمی با پسری آشنا شد که خانهشان چند درب آنطرفتر بود؛ پسری یک سال بزرگتر به نام کلیتو که همه او را «جونیور» صدا میکردند. این سرآغاز یک رفاقت ۴۷ ساله بود؛ رفاقتی پر از ماجراهای کودکی، از تلفنهای شوخیآمیز و ساختن آلبومهای موسیقی رپ گرفته تا بوکس بازی کردن و ضربه مغزیهای کوچک و حتی یک تابستان که جیمی ۳۳ شب متوالی در خانهی خانواده اسکوبدو ماند.
کیمیل با چشمانی اشکبار ادامه داد: «ما ماجراهای زیادی داشتیم. آنقدر میخندیدیم که نگو. ما زبان مخصوص خودمان را داشتیم که تقریبا هیچکس دیگری آن را نمیفهمید... هر روز سر تمرین، حتی لازم نبود به هم نگاه کنیم. من میدانستم او به نگاه کردن به من فکر میکند و او هم میدانست من به نگاه کردن به او فکر میکنم.»
از رویاهای کودکی تا صحنه هالیوود
کلیتو از همان جوانی یک موزیسین با استعداد بود. او مدتی با خوانندهی معروف، پائولا عبدل، به عنوان خواننده و نوازنده ساکسیفون تور برگزار کرد و حتی یک آلبوم شخصی هم در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد. اما نقطهی عطف زندگی حرفهای او زمانی بود که جیمی کیمل برنامهی تلویزیونی خودش را در هالیوود راهاندازی کرد. کیمل با تردید و ترس از «نه» شنیدن، به مدیران شبکه پیشنهاد داد که بهترین دوستش رهبر ارکستر برنامه باشد. او حتی یک قدم فراتر رفت و خواست که پدر کلیتو، که یک موزیسین بازنشسته بود، نیز به گروه بپیوندد.
این پیشنهاد جسورانه پذیرفته شد و برای نزدیک به ۲۳ سال، این دو دوست هر روز در کنار هم کار کردند. کیمل با افتخار میگوید: «همیشه گفتهام که بهترین اتفاق این برنامه، فرصتی بود که به پدر کلیتو داد تا از جایی که در سال ۱۹۶۶ متوقف شده بود، دوباره شروع کند و در کنار پسرش یک موزیسین باشد.» این رابطهی خانوادگی آنقدر عمیق بود که مادر کلیتو، سیلویا، هر روز به استودیو میآمد و بدون اینکه شغلی آنجا داشته باشد، تمام روز را میماند تا نزدیک پسر و همسرش باشد.
جیمی کیمل از کلیتو نه فقط به عنوان یک همکار، بلکه به عنوان یک «برادر بزرگتر فوقالعاده» یاد کرد؛ کسی که هرگز به موفقیت او حسادت نکرد و همیشه به او افتخار میکرد.
«او به من افتخار میکرد. دوستم داشت. عاشق این بود که این اتفاقات را ببیند... او پدرخوانده پسرم کوین بود. ما ساقدوش عروسیهای یکدیگر بودیم.»
کیمل در پایان مونولوگ احساسیاش، ضمن تشکر از کادر درمانی و تمام کسانی که در روزهای آخر کنار کلیتو بودند، اعلام کرد که برنامه برای چند شب پخش نخواهد شد تا تیم بتواند سوگواری کند. او با اشاره به اینکه مهمان آن شب، ادی مورفی، از هنرمندان محبوب کلیتو بود، گفت که دوستش هرگز نمیخواست آنها این فرصت را از دست بدهند. او سخنانش را با این پیام تکاندهنده به پایان رساند: «قدر دوستانتان را بدانید، ما برای همیشه اینجا نیستیم.»
شما هم خاطرهای از یک دوستی عمیق دارید؟ آن را با ما و دیگران در میان بگذارید.