بهترین فیلم های قرن بیست و یکم به انتخاب کوئنتین تارانتینو [بخش دوم و پایانی]

سه‌شنبه 11 آذر 1404 - 23:00
مطالعه 4 دقیقه
پوستر بهترین فیلم های قرن بیست و یکم تارانتینو
وقتی تارانتینو لیستی از بهترین فیلم‌ ها می‌دهد، انتظار هر چیزی را داشته باشید جز گزینه‌های قابل‌پیش‌بینی. این شما و این بخش دوم منتخب قرن ۲۱!
تبلیغات

به گزارش ورلد آو ریل، کوئنتین تارانتینو، کارگردانی که خودش یک دایرةالمعارف متحرک سینماست، روی صندلی راحتی‌اش لم داده و می‌خواهد ۲۰ فیلم برتر قرن بیست و یکم را انتخاب کند. فکر می‌کنید چه فیلم‌هایی به ذهنش می‌رسند؟ آثار روشنفکرانه و ستایش‌شده‌ی منتقدان؟ فیلم‌های پیچیده‌ی هنری؟ اگر چنین فکری می‌کنید، سخت در اشتباهید. لیست تارانتینو یک بیانیه‌ی شخصی، گستاخانه و کاملاً سرگرم‌کننده است؛ درست مثل فیلم‌های خودش.

او که به تازگی مهمان پادکست برت ایستون الیس بوده، لیستی را منتشر کرده که نه کاری به اجماع منتقدان دارد و نه سعی می‌کند کسی را راضی نگه دارد. در لیست او خبری از «جاده مالهالند» یا «در حال و هوای عشق» نیست. این‌ها انتخاب‌های خالص و بدون فیلتر خود او هستند؛ فیلم‌هایی که به گفته‌ی خودش «به یادماندنی» بوده‌اند و «فیلمسازی پرخاشگرانه‌ای» دارند. او می‌گوید: «من تحت تأثیر این چیزها قرار می‌گیرم.» پس بیایید با هم به این لیست جسورانه و نظرات شنیدنی تارانتینو درباره‌ی هر فیلم نگاهی بیندازیم.

ده فیلم برتر قرن ۲۱ از نگاه کوئنتین تارانتینو

۱۰. نیمه‌ شب در پاریس (Midnight in Paris) - وودی آلن

من واقعا نمی‌توانم اوون ویلسون را تحمل کنم. بار اول که فیلم را دیدم، عاشق فیلم بودم و از او متنفر. بار دوم با خودم گفتم «باشه، اینقدر عوضی نباش، آنقدرها هم بد نیست.» بار سوم که دیدم، خودم را در حال تماشای فقط او یافتم.

۹. شان می‌ میرد (Shaun of the Dead) - ادگار رایت

اولین فیلم کارگردانی مورد علاقه‌ام... عاشق این بودم که چقدر دنیای رومرو را که بازآفرینی کرده بود، دوست داشت. فیلمنامه واقعاً فوق‌العاده است... این یک تقلید بر فیلم‌های زامبی نیست، یک فیلم زامبی واقعی است و من قدر این تمایز را می‌دانم.

۸. مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road) - جرج میلر

در واقع نمی‌خواستم آن را ببینم به این دلیل ساده که در دنیایی که مل گیبسون وجود دارد و او نقش مکس را بازی نمی‌کند؟ من مَد مِل را می‌خواهم! هفته‌ها گذشت و مردم همچنان از عالی بودن فیلم حرف می‌زدند... بعد دیدمش. بخش‌های عالی آن واقعاً عالی هستند و شما در حال تماشای یک فیلمساز واقعا بزرگ هستید.

۷. توقف‌ ناپذیر (Unstoppable) - تونی اسکات

این یکی از آخرین فیلم‌های مورد علاقه‌ی من از یک کارگردان است. چهار بار آن را دیده‌ام و هر بار بیشتر دوستش دارم... «توقف‌ناپذیر» یکی از خالص‌ترین تجلی‌های زیبایی‌شناسی اکشن تونی است... این یکی از بهترین فیلم‌های هیولایی قرن ۲۱ است. قطار یک هیولاست. قطار تبدیل به یک هیولا می‌شود. و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین هیولاهای زمان ما می‌شود. قوی‌تر از گودزیلا، قوی‌تر از آن فیلم‌های کینگ کونگ.

۶. زودیاک (Zodiac) - دیوید فینچر

اولین بار که «زودیاک» را دیدم، زیاد جذبش نشدم... اما بعداً تصمیم گرفتم دوباره این فیلم لعنتی را ببینم و از آن به بعد تجربه‌ی کاملاً متفاوتی بود. حالا هر شش یا هفت سال یک بار آن را تماشا می‌کنم و این یک تجربه‌ی مجلل است که خودم را به آن می‌سپارم... یک شاهکار مسحورکننده.

۵. خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood) - پل توماس اندرسون

دنیل دی-لوئیس. کیفیت ساختاری فیلم به سبک قدیمی... اگر یک نقص بزرگ و غول‌پیکر نداشت، «خون به پا خواهد شد» شانس خوبی برای رتبه‌ی ۱ یا ۲ داشت... و آن نقص پل دینو است. مشخص است که قرار بوده یک فیلم دو نفره باشد، اما کاملاً واضح است که اینطور نیست. [دینو] یک مهره‌ی ضعیف است، مرد. او حلقه‌ی ضعیف زنجیر است... او یک بازیگر ضعیف و غیرجذاب است. ضعیف‌ترین بازیگر لعنتی در انجمن بازیگران [می‌خندد].

۴. دانکرک (Dunkirk) - کریستوفر نولان

فیلم دیگری که در ابتدا دوستش نداشتم... چیزی که حالا در موردش دوست دارم این است که حس می‌کنم یک استادی واقعی در آن وجود دارد و با دیدن چندباره‌اش نظرم عوض شد. بار اول، اینطور نبود که سردم کند — آنقدر گیج‌کننده بود که واقعاً نمی‌دانستم چه دیده‌ام، تقریباً بیش از حد بود. بار دوم مغزم توانست کمی بیشتر آن را درک کند و بار سوم و چهارم، دیگر شگفت‌زده‌ام کرد.

۳. گمشده در ترجمه (Lost in Translation) - سوفیا کوپولا

آنقدر عاشق «گمشده در ترجمه» شدم که عاشق سوفیا کوپولا شدم و او را دوست‌دخترم کردم [می‌خندد]. برای به دست آوردنش تلاش کردم و همه کارها را علنی انجام دادم؛ انگار از دل یکی از رمان‌های جین آستن بیرون آمده بود... با پدرو آلمادوار درباره این فیلم صحبت کردم و هر دو موافق بودیم که فیلمی بسیار «دخترانه» است، آن هم به شکلی بسیار دلپذیر. مدت‌ها بود که چنین فیلم دخترانه‌ای ندیده بودم و ندیده بودم که چنین فیلمی اینقدر خوب ساخته شده باشد.

۲. داستان اسباب‌ بازی ۳ (Toy Story 3) - لی آنکریچ

آن پنج دقیقه‌ آخر قلب لعنتی مرا از جا کند، و اگر حتی سعی کنم پایانش را توصیف کنم، گریه‌ام می‌گیرد و بغض می‌کنم... واقعا فوق‌العاده است. تقریبا یک فیلم بی‌نقص است. و حتی فرصت نمی‌کنیم درباره‌ی لحظات کمدی عالی آن صحبت کنیم که تمام‌نشدنی هستند. فکر می‌کنم مردم هرگز نمی‌توانند قسمت سوم یک سه‌گانه را درست از آب در بیاورند. به نظرم دیگری «خوب، بد، زشت» است و این فیلم، «خوب، بد، زشت» دنیای انیمیشن است. این بهترین پایان برای یک سه‌گانه است.

۱. سقوط شاهین سیاه (Black Hawk Down) - ریدلی اسکات

وقتی اولین بار دیدمش دوستش داشتم، اما فکر می‌کنم آنقدر شدید بود که دیگر برایم کار نکرد... از آن زمان، چند بار دیگر آن را دیده‌ام و فکر می‌کنم یک شاهکار است... این تنها فیلمی است که کاملا به دنبال حس و حال و جلوه‌ی بصری «اینک آخرالزمان» می‌رود و به نظرم به آن دست پیدا می‌کند. شدت فیلم را برای ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه حفظ می‌کند... قلبم در تمام مدت زمان فیلم تند می‌زد؛ مرا درگیر کرد و هرگز رهایم نکرد. مهارت کارگردانی آن فراتر از خارق‌العاده است.

شما با کدام انتخاب‌های تارانتینو موافق و با کدام مخالفید؟ نظرتان را برایمان بنویسید.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات