پدرخوانده: شاهکاری که کاپولا از فکر کردن به آن حالت تهوع میگیرد!
هر کارگردانی آرزوی ساختن یک «پدرخوانده» را در سر دارد؛ فیلمی که نهتنها گیشه را فتح کند، بلکه برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار شود. اما چه میشود اگر خودِ خالق این شاهکار، آن را بزرگترین اشتباه و نفرین زندگی حرفهایاش بداند؟ این داستانِ پارادوکسیکالِ فرانسیس فورد کاپولا و شاهکار بیبدیلش است؛ فیلمی که او را به قله رساند، اما در نگاه خودش، روح هنریاش را به بیراهه کشاند.
رابطهی کاپولا با فیلمی که او را به یک شمایل سینمایی تبدیل کرد، همواره پیچیده و پر از تنش بوده است. بهگزارش اسلش فیلم، این کارگردان افسانهای که در ابتدا حتی تمایلی به ساخت این فیلم نداشت، سرانجام با این دید که میتواند آن را به حماسهای خانوادگی دربارهی تراژدی سیسیلی تبدیل کند، پروژه را پذیرفت. اما جنگیدن با استودیوی پارامونت بر سر انتخاب بازیگران مثل مارلون براندو و سبک فیلمبرداری تاریک و پر از سایهروشنِ گوردون ویلیس، او را تا مرز فروپاشی پیش برد.
موفقیت «پدرخوانده» غیرقابلتصور بود. فیلم جوایز اسکار را درو کرد و به کاپولا قدرتی داد تا پروژههای شخصیتری مثل تریلر درخشان «مکالمه» را بسازد و مسیرش را به سمت ساختن «اینک آخرالزمان» هموار کند. با این حال، کاپولا معتقد است که این موفقیت عظیم، مسیر حرفهای او را نابود کرد. او در مصاحبهای با نیویورکر در سال ۱۹۹۷ گفت:
این موفقیت تمام مسیر حرفهای من را به سمتی برد که برخلاف خواستهی واقعیام بود؛ یعنی فعالیت بهعنوان یک نویسنده-کارگردان با آثار اورجینال. این موفقیت عطشهای دیگری را شعلهور کرد. پس از «پدرخوانده»، این ایده به وجود آمد که شرکتی داشته باشم که روزی به یک کمپانی بزرگ تبدیل شود و روش فیلمسازی ما را تغییر دهد.
به عبارت دیگر، موفقیت «پدرخوانده» به عنوان یک کار سفارشی، آنقدر بزرگ بود که کاپولا را به قماری بزرگ واداشت: تأسیس استودیوی «زئوتروپ». این رویا با شکست تجاری اولین فیلم استودیو، «یکی از قلب»، به تلخی به پایان رسید. کاپولا حسرت میخورد که کسی دیگر منتظر آثار شخصی او نبود و همه یک «پدرخوانده» دیگر از او میخواستند.
فراتر از پیامدهای این موفقیت، خودِ فرآیند ساخت فیلم برای کاپولا تجربهای هولناک بود. فشار استودیو، مسئولیت خانواده و تردیدهای ویرانگر، اعتمادبهنفس او را در هم شکسته بود. او در این باره میگوید:
من از هیچچیز مرتبط با «پدرخوانده» لذت نمیبرم. آن دوره، دورهی وحشتناکی در زندگی من بود... یک فروپاشی کامل اعتمادبهنفس از جانب من بود؛ فقط یک تجربهی هولناک. حتی فکر کردن به آن حالم را بد میکند.
شاید عجیب به نظر برسد که کسی از نردبانی که او را به اوج سینمای دههی ۷۰ رساند، اینچنین گلایه کند. اما برای هنرمندی چون کاپولا که با سرمایهی شخصیاش فیلم جنونآمیز «مگالوپلیس» را ساخت، مسیر هنری همیشه مهمتر از مقصد بوده است. او شاید یکی از معدود کارگردانانی باشد که هم طعم شیرینترین پیروزیها را چشیده و هم تلخی جاهطلبیهای بزرگ را؛ جاهطلبیهایی که شاید بدون موفقیت نفرینشدهی «پدرخوانده»، هرگز در ذهن او شکل نمیگرفت.