جیمز گان راه مارول را نمی‌رود: دنیای DC از «بازی تاج و تخت» الگو می‌گیرد!

یک‌شنبه 9 شهریور 1404 - 21:45
مطالعه 2 دقیقه
شخصیت های سریال بازی تاج و تخت و DCU
جیمز گان همه را غافلگیر کرد! او فاش کرد که برای ساخت دنیای جدید DC، نه به مارول، بلکه به «بازی تاج و تخت» و «جنگ ستارگان» چشم دوخته است.
تبلیغات

به گزارش Slash Film، سال‌هاست که یک فرمول نانوشته بر دنیای سینمای ابرقهرمانی حاکم است: مسیری که مارول با «فازهای» مختلف و فیلم‌های به‌هم‌پیوسته‌اش ساخت و با «اونجرز» به اوج رساند. حالا که جیمز گان و پیتر سفرن سکان هدایت دنیای جدید DC را در دست گرفته‌اند، همه منتظر بودند تا نسخه‌ی مشابهی از همین نقشه را ببینند؛ فصلی به نام «خدایان و هیولاها» که در نهایت به یک فیلم تیمی بزرگ مثل «لیگ عدالت» ختم شود. اما به نظر می‌رسد گان، کارگردان خلاق «نگهبانان کهکشان»، نقشه‌ی کاملاً متفاوتی در سر دارد.

در مصاحبه‌ با رین ویلسون برای مجله‌ی Interview Magazine، گان پرده از الهام‌بخش‌ترین منابع خود برای ساخت این جهان داستانی برداشت و پاسخی داد که کمتر کسی انتظارش را داشت. او به جای اشاره به رقیب دیرینه‌اش، مارول، به دو غول دیگر دنیای سرگرمی اشاره کرد: «بازی تاج و تخت» و «جنگ ستارگان».

«من فکر می‌کنم دلیل اصلی پذیرفتن این شغل همین بود. شما از جورج آر. آر. مارتین صحبت می‌کنید و او واقعاً یکی از کسانی است که دوستش دارم و تحسینش می‌کنم. مردم می‌گویند دنیای DC دارد همان کاری را می‌کند که دنیای سینمایی مارول انجام داد. اما به نظر من، این دنیا خیلی بیشتر شبیه جهان «بازی تاج و تخت» یا «جنگ ستارگان» است، چون ما در حال ساختن یک جهان بزرگ هستیم و بعد قطعات کوچکی از آن را انتخاب کرده و داستان‌های مستقلی را از دل آن روایت می‌کنیم.»

این دیدگاه در نگاه اول شاید عجیب به نظر برسد، اما با کمی دقت، منطق قدرتمند آن آشکار می‌شود. دنیای «بازی تاج و تخت» با سریال‌هایی مثل «خاندان اژدها» و سریال آینده‌ی «شوالیه‌ی هفت پادشاهی» نشان داد که چطور می‌توان در یک جهان واحد، داستان‌هایی مجزا اما مرتبط را با حال‌وهوای متفاوت روایت کرد. به همین ترتیب، «جنگ ستارگان» با سریال‌هایی مثل «مندلورین» و «آکولایت»، انیمیشن‌ها و حتی پروژه‌هایی خارج از خط اصلی داستانی مثل «Visions»، ثابت کرده که یک کهکشان چقدر می‌تواند میزبان روایت‌های گوناگون باشد.

رویکرد گان دقیقاً بر همین اساس استوار است: ساختن یک جهان بزرگ و غنی، و سپس تمرکز بر داستان‌های فردی به جای آنکه هر فیلم صرفاً پله‌ای برای رسیدن به یک رویداد عظیم بعدی باشد. این استراتژی به دنیای DC فرصت می‌دهد تا از محدودیت‌های یک خط داستانی به‌هم‌پیوسته و سفت‌وسخت رها شود و به هر داستان و شخصیت اجازه دهد تا نفس بکشد و هویت مستقل خود را پیدا کند. زمان نشان خواهد داد که این نقشه تا چه حد موفق خواهد بود، اما بدون شک، این بهترین و هوشمندانه‌ترین پاسخ به مقایسه‌های بی‌پایان با مارول است.

شما با این رویکرد جدید جیمز گان موافقید؟ فکر می‌کنید DC می‌تواند از مارول پیشی بگیرد؟

نظرات