نه «نجات سرباز رایان»، نه «دورافتاده»: این سختترین سکانس تام هنکس بود
به گزارش Slash Film، وقتی به کارنامهی تام هنکس نگاه میکنیم، ناخودآگاه به یاد نقشهای دشوار و طاقتفرسایش میافتیم؛ از فرماندهی جوخهای در جهنم جنگ جهانی دوم در «نجات سرباز رایان» گرفته تا تلاش برای بقا در یک جزیرهی متروک در «دورافتاده». اما اگر از خود هنکس بپرسید، او به شما خواهد گفت که سختترین و فرسایندهترین سکانسی که در تمام عمرش بازی کرده، نه در میدان جنگ بوده و نه در انزوای مطلق، بلکه در جدالی نفسگیر با یک سگ غولپیکر و لجباز رقم خورده است.
این بازیگر محبوب در مصاحبهای با رسانهی کولایدر در سال ۲۰۲۳، در حالی که فیلم «مردی به نام اتو» را تبلیغ میکرد، پرده از این راز برداشت. او اعتراف کرد که دشوارترین تجربهی فیلمبرداریاش به کمدی کلاسیک «ترنر و هوچ» (Turner & Hooch) محصول سال ۱۹۸۹ بازمیشود؛ فیلمی که در آن نقش یک کارآگاه وسواسی به نام اسکات ترنر را بازی میکند که مجبور میشود از «هوچ»، یک سگ ماستیف فرانسوی عظیمالجثه، مراقبت کند.
تام هنکس سکانسی را به یاد میآورد که در آن باید «هوچ» را با دو میلهی مهار حیوانات به سمت ماشینش هدایت کند. او این تجربه را اینگونه توصیف میکند:
این فیزیکیترین، خستهکنندهترین و زمانبرترین کاری بود که انجام دادم. و چون همه چیز باید در دنیای واقعی اتفاق میافتاد، هیچ جلوهی ویژهی کامپیوتری یا بدلکاری در کار نبود. فقط من بودم و «بیزلی»، سگی که نقش هوچ را بازی میکرد... این سکانس در زمان واقعی و طی چندین ساعت فیلمبرداری شد. در پایان روز، بدنم کاملاً له شده بود و در تمام مدت باید با تمام انرژی کار میکردم. باید همزمان هم از این سگ وحشتزده میبودم و هم به او فرمان میدادم.
تصور کنید: یک روز کامل در حال کلنجار رفتن با یک سگ نژاد ماستیف که بهراحتی بیش از ۵۰ کیلوگرم وزن دارد و برای قدرت زیادش مشهور است. هنکس نه تنها باید این هیولای دوستداشتنی را کنترل میکرد، بلکه باید همزمان بازیگری میکرد، دیالوگ میگفت و احساسات پیچیدهی ترس و تسلط را به نمایش میگذاشت. نتیجهی این نبرد طاقتفرسا، کاملاً واقعی و بدون بدلکار یا جلوههای ویژه روی پرده ثبت شد و خستگی و عرقریختنهای هنکس در فیلم، ذرهای اغراق نیست.
با وجود این چالش نفسگیر، کارگردان فیلم، راجر اسپاتیسوود، تایید کرده بود که هنکس و سگهای بازیگر رابطهی فوقالعادهای داشتند. همین ارتباط واقعی و صمیمانه بود که شیمی بین کارآگاه ترنر و سگ وفادارش را آنقدر باورپذیر کرد و «ترنر و هوچ» را به یکی از بهترین کمدیهای رفاقتی دههی ۸۰ تبدیل کرد؛ فیلمی که جایگاه تام هنکس را به عنوان یک ستارهی کمدیهای خانوادگی برای همیشه تثبیت کرد. ظاهراً گاهی برای رسیدن به قله، باید اول با یک سگ غولپیکر کشتی گرفت!
شما فیلم «ترنر و هوچ» را دیدهاید؟ به نظرتان کدام سکانس از کارنامه تام هنکس سختترین بوده است؟