معرفی مستند باراکا (Baraka) | نمایشی بی‌کلام، بی‌مرز و بی‌قضاوت از جهان

دوشنبه 19 آبان 1404 - 21:00
مطالعه 9 دقیقه
کاور مستند «باراکا»
مستند «باراکا» اثری بصری و بی‌کلام از ران فریک است که با فرم غیرروایی، تجربه‌ای شهودی از طبیعت، آیین و تمدن ارائه می‌دهد.
تبلیغات

مستند «باراکا» (Baraka) تجربه‌ای‌ است ناب از سینمای تأمل‌برانگیز؛ اثری که با حذف گفتار، روایت و هرگونه توضیح مستقیم، مخاطب را به تماشای محض فرا‌می‌خواند. مستند در ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۲ توسط شرکت The Samuel Goldwyn Company منتشر شد و از همان آغاز، با انتخاب ساختاری غیرخطی و بی‌کلام، مرزهای رایج مستندسازی را پشت سر گذاشت.

«باراکا» با بهره‌گیری از تصویر و موسیقی، جهانی چندلایه را پیش چشم بیننده می‌گشاید؛ جهانی که در آن، معابد بودایی، آیین‌های قبیله‌ای، خیابان‌های پرهیاهوی شهری، خطوط تولید صنعتی، طبیعت بکر و آثار جنگ، هم‌زمان حضور دارند. این تنوع جغرافیایی و فرهنگی، خارج از قالب روایت و از طریق مونتاژی شاعرانه از نماهای خیره‌کننده، به نمایش درمی‌آید. هر قاب، حامل معنایی‌ است که مخاطب باید آن را کشف کند؛ بی‌واسطه، بی‌توضیح، بی‌داوری.

مستند Baraka، به‌جای آن‌که مسیر مشخصی را ترسیم کند، امکان تأمل آزاد را فراهم می‌سازد. این رهایی از هدایت مستقیم، تجربهٔ تماشای «باراکا» را به مراقبه‌ای بصری بدل می‌کند؛ سفری درونی که از چشم آغاز می‌شود و در لایه‌های عمیق‌تری از ادراک و احساس امتداد می‌یابد. در این مسیر، بهتر است دنبال پاسخ‌هایی که عادت‌کرده، دوست داریم به‌دست آوریم نباشیم، هرچند با سیل پرسش مواجه می‌شویم؛ پرسش دربارهٔ انسان، طبیعت، زمان و معنای زیستن. «باراکا» بیش از آن‌که مستند باشد، آینه‌ای‌ است برای تماشای جهان و خویشتن؛ بی‌کلام، بی‌مرز، بی‌قضاوت.

مستند «باراکا» در طول ۱۴ ماه، در ۲۴ کشور از شش قاره تصویربرداری شده است؛ از جمله ایران، هند، ژاپن، تانزانیا، برزیل، نپال، ایالات متحده، ترکیه، اندونزی و کنیا. این گسترهٔ جغرافیایی، تنوع فرهنگی و آیینی را به تصویر می‌کشد و هم‌زمان نشان می‌دهد که انسان‌ها، با وجود تفاوت‌های ظاهری، در تجربه‌های بنیادین زندگی، به یکدیگر شباهت دارند. در سکانس‌هایی از مستند، راهبان بودایی در حال مراقبه دیده می‌شوند، درحالی‌که در بخش‌هایی دیگر، کارگران معدن با چهره‌هایی خسته و دستانی آلوده، در دل زمین مشغول کارند. کودکان در خیابان‌های فقیرنشین بازی می‌کنند، در سوی دیگر، زائران در معابد باشکوه به نیایش مشغول‌اند. این تضادها، برای تأمل ارائه شده‌اند، نه برای قضاوت. فیلم، زیبایی طبیعت را به تصویر می‌کشد و زشتی تمدن را نیز بی‌پرده نشان می‌دهد؛ از دود کارخانه‌ها تا صفوف بی‌پایان ترافیک، از زباله‌های شهری تا چهره‌های بی‌روح در مترو. این نگاه دوگانه، مخاطب را به پرسش دربارهٔ جایگاه انسان در جهان و تأثیر او بر محیط پیرامون وا‌می‌دارد.

موسیقی فیلم، ساختهٔ مایکل استیرنز و گروه Dead Can Dance، نقش کلیدی در خلق فضای احساسی و معنوی اثر دارد. در غیاب کلام، موسیقی به زبان دوم فیلم تبدیل می‌شود؛ زبانی که نه ترجمه می‌خواهد و نه توضیح. از ضرب‌آهنگ‌های قبیله‌ای تا ملودی‌های عرفانی، از سکوت‌های سنگین تا انفجارهای صوتی، همه در خدمت انتقال احساسات و ایجاد ریتم در روایت غیرکلامی هستند. موسیقی، همچون تصویر، روایت‌گر است؛ گاه آرام و مراقبه‌وار، گاه پرتنش و هشداردهنده. در سکانس‌هایی که آیین‌های مذهبی به تصویر کشیده می‌شوند، موسیقی حالتی تقدیس‌گونه دارد؛ در‌حالی‌که در بخش‌هایی از زندگی شهری، ضرب‌آهنگ‌های مکانیکی و تکرارشونده، حس بیگانگی و انزوا را القا می‌کنند.

گروه موسیقی Dead Can Dance با سبک منحصربه‌فرد خود که آمیزه‌ای از موسیقی نئوکلاسیک، فولکلور جهانی و عناصر عرفانی‌ است، نقش مهمی در شکل‌گیری فضای صوتی مستند «باراکا» ایفا می‌کند. این گروه که در دههٔ ۱۹۸۰ توسط لیزا جرارد و برندان پری بنیان‌گذاری شد، همواره به دنبال خلق آثاری بوده که از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی فراتر رود و به تجربه‌ای روحانی و جهان‌شمول بدل شود. در «باراکا»، قطعهٔ مشهور The Host of Seraphim از این گروه استفاده شده؛ آهنگی که با صدای نافذ لیزا جرارد و ساختار موسیقایی مینیمال و اندوه‌بار خود، در یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌های فیلم شنیده می‌شود. این قطعه، با حال‌وهوای رازآلود و سوگ‌وارانه‌اش، به‌خوبی با مضمون تأمل‌برانگیز مستند دربارهٔ رنج، زوال و معنویت انسان هماهنگ است و به‌گونه‌ای عمل می‌کند که گویی خودِ موسیقی، روایت‌گر خاموش صحنه‌ها است. این هماهنگی میان صدا و تصویر، تجربهٔ تماشای فیلم را به سطحی شهودی ارتقا می‌دهد؛ تجربه‌ای که دیدنی‌ست و شنیدنی. موسیقی «باراکا» مکمل تصویر است و گاه پیش‌برندهٔ معنا؛ معنایی که در سکوت شکل می‌گیرد و در ذهن مخاطب طنین می‌افکند.

در «باراکا»، زمان صرفاً ابزار تدوین نیست؛ مفهومی‌ است بنیادین که در تاروپود اثر تنیده شده. استفادهٔ گسترده از تکنیک تایم‌لپس، گذر زمان را نه به‌صورت انتزاعی، بلکه با وضوحی بصری و حسی به نمایش درمی‌آورد: حرکت ابرها، جریان جمعیت، طلوع و غروب، رشد گیاهان و فرسایش بناها، همگی نشانه‌هایی از چرخهٔ بی‌پایان زندگی و مرگ‌اند؛ چرخه‌ای که در آن، انسان تنها لحظه‌ای گذراست.

در سکانس‌هایی که زندگی شهری با سرعتی سرسام‌آور تصویر می‌شود، اضطراب تمدن مدرن به‌وضوح حس می‌شود. در برابر آن، نماهای آرام از آیین‌های مذهبی و مناظر طبیعی، سکون و تأمل را القا می‌کنند. این تضاد، نه‌فقط در ریتم بصری بلکه در لایهٔ فلسفی اثر نیز حضور دارد: آیا انسان، در تلاش برای تسلط بر زمان، معنا را از زیست خود زدوده است؟ «باراکا» با نمایش این دوگانگی، مخاطب را به بازاندیشی دربارهٔ رابطه‌اش با زمان، طبیعت و خویشتن فرا‌می‌خواند.

یکی از ویژگی‌های شاخص «باراکا»، نگاه بی‌قضاوت آن به فرهنگ‌ها و آیین‌های گوناگون است. اثر، بدون ارائهٔ توضیح یا اتخاذ موضع، آیین‌های مذهبی، مراسم سنتی و رفتارهای اجتماعی را با دقت و احترام ثبت می‌کند. از رقص‌های قبیله‌ای در آفریقا تا نماز جماعت در خاورمیانه، از مراقبهٔ بودایی تا عزاداری شیعی، همه در کنار هم قرار گرفته‌اند تا تصویری جامع از تنوع معنوی بشر شکل گیرد.

این نگاه، برخاسته از فلسفهٔ وحدت در کثرت است؛ جایی که تفاوت‌ها تهدید نیستند، تجلی‌های متنوع از حقیقتی واحد شده‌اند. با حذف زبان و گفتار، فیلم از خطر تحمیل معنا یا تفسیر شخصی می‌گریزد و مخاطب را آزاد می‌گذارد تا خود، معنا را کشف کند. این احترام به تفاوت‌ها، «باراکا» را به اثری جهانی و فراتمدنی بدل کرده؛ تجربه‌ای که در هر فرهنگ و زبان، قابل درک و زیستن است.

در «باراکا»، مواجههٔ انسان با طبیعت، در قالب همزیستی نیست، در هیئت تقابل به تصویر کشیده می‌شود؛ تقابلی که در آن، تمدن با سازه‌های صنعتی، زباله‌های شهری و ترافیک بی‌پایان، زیبایی جهان را در معرض تهدید قرار داده است. نماهایی از کارخانه‌ها و دودکش‌ها، در کنار مناظر بکر کوهستانی، جنگل‌های بارانی و آسمان‌های پرستاره، تضادی را رقم می‌زنند که فراتر از زیبایی‌شناسی، به سطحی اخلاقی ارتقا یافته است.

سازندهٔ اثر، بدون موعظه یا موضع‌گیری، صرفاً با نمایش، مخاطب را به تأمل دربارهٔ جایگاه انسان در جهان، نسبت او با طبیعت و معنای زندگی فرا‌می‌خواند. تضاد میان زیبایی طبیعت و زشتی تمدن، میان سکوت معابد و هیاهوی شهر، میان آرامش آیین و اضطراب صنعت، همگی در خدمت خلق پرسشی فلسفی قرار گرفته‌اند: انسان در کجای این جهان ایستاده است.

مستند، بی‌آن‌که به موعظه یا هشدار مستقیم متوسل شود، مخاطب را با پیامدهای زیست‌محیطی رفتار انسان روبه‌رو می‌سازد. در یک سکانس، چهرهٔ «کودکی» در میان زباله‌ها دیده می‌شود؛ در سکانسی دیگر، «پرنده‌ای» بر فراز دریاچه‌ای آرام در حال پرواز است. این هم‌نشینیِ تضادآمیز، مخاطب را به پرسش دربارهٔ مسئولیت انسانی در برابر جهان وا‌می‌دارد. «باراکا» در این بخش، نقدی بر تمدن مدرن ارائه می‌کند؛ نقدی که از موضع سیاسی فاصله دارد و به‌جای آن، از منظر زیبایی‌شناختی و اخلاقی سخن می‌گوید. فیلم، با سکوت و تصویر، مخاطب را به تأمل دربارهٔ جایگاه خود در جهان و تأثیر اعمالش بر زیست‌سپهر دعوت می‌کند؛ بی‌داوری، بی‌تفسیر، اما عمیق و پرسش‌برانگیز.

مستند «باراکا» به کارگردانی ران فریک از برجسته‌ترین نمونه‌های سینمای غیرروایی‌ است که در آن، تصویر و موسیقی جای روایت کلامی را گرفته‌اند و اثری خلق کرده‌اند که هم از نظر فنی چشمگیر است و هم از منظر فلسفی تأمل‌برانگیز. این فیلم با فرمت ۷۰ میلی‌متری Todd-AO تصویربرداری شده؛ فناوری‌ای که وضوح، عمق میدان و دقت رنگ را به سطحی سینمایی ارتقا می‌دهد. فریک برای این پروژه، دوربینی اختصاصی طراحی کرد که امکان ثبت تایم‌لپس‌های بسیار دقیق، حرکت‌های نرم و قاب‌های گستردهٔ پانورامیک را فراهم می‌کرد. این انتخاب فنی، به خلق تصاویری خیره‌کننده انجامید و زبان بصری مستقلی برای فیلم پدید آورد؛ زبانی که در غیاب گفتار، حامل معنا و احساس است.

استفاده از تکنیک‌هایی چون تایم‌لپس، اسلوموشن و تدوین تدوامی، حالتی مراقبه‌وار و شاعرانه به اثر بخشیده و مخاطب را به درون‌نگری و تأمل دعوت می‌کند. از منظر فلسفی، «باراکا» پرسش‌هایی بنیادین دربارهٔ جایگاه انسان در جهان، نسبت او با طبیعت و معنای زیستن مطرح می‌سازد. مستند با نمایش آیین‌های مذهبی، مناظر طبیعی و صحنه‌هایی از زندگی شهری، تضاد میان سکون و سرعت، تقدیس و تخریب، معنا و بیگانگی را برجسته می‌کند. در این مسیر، هیچ تفسیر تحمیلی ارائه نمی‌شود و مخاطب آزاد است تا معنا را از دل تجربهٔ بصری خود استخراج کند. اشاره داشتیم موسیقی ساختهٔ مایکل استیرنز و گروه Dead Can Dance نیز در غیاب کلام، به زبان دوم فیلم بدل شده و با تنوع صوتی خود، از ضرب‌آهنگ‌های قبیله‌ای تا ملودی‌های عرفانی، نقش مهمی در انتقال احساسات و ایجاد ریتم ایفا می‌کند. هماهنگی میان صدا و تصویر، تجربهٔ تماشای «باراکا» را به سطحی شهودی و فراتمدنی ارتقا می‌دهد.

از منظر فلسفی، «باراکا» اثری‌ است دربارهٔ وحدت در دل تنوع؛ فیلمی که با نمایش آیین‌های مذهبی، مناظر طبیعی و جلوه‌های تمدن مدرن، مخاطب را با این اندیشه روبه‌رو می‌سازد که انسان‌ها، با وجود تفاوت‌های فرهنگی و جغرافیایی، در تجربه‌های بنیادین زیستن به یکدیگر نزدیک‌اند. این نگاه، برخاسته از فلسفهٔ وحدت وجود است؛ جایی که هستی مجموعه‌ای پراکنده نیست، تجلی‌های گوناگون از حقیقتی واحد است. سازندهٔ اثر، بدون موعظه یا موضع‌گیری، صرفاً با نمایش، مخاطب را به تأمل دربارهٔ جایگاه انسان در جهان، نسبت او با طبیعت و معنای زندگی فرا‌می‌خواند. تضاد میان زیبایی طبیعت و زشتی تمدن، میان سکوت معابد و هیاهوی شهر، میان آرامش آیین و اضطراب صنعت، همگی در خدمت خلق پرسشی فلسفی قرار گرفته‌اند: انسان در کجای این جهان ایستاده است.

فرم غیرروایی فیلم، انتخابی‌ است که از سطح زیبایی‌شناسی فراتر می‌رود و به تصمیمی فلسفی بدل می‌شود. حذف گفتار، مخاطب را از وابستگی به زبان رها می‌سازد و او را مستقیماً با تجربهٔ زیباشناختی مواجه می‌کند؛ تجربه‌ای که حالتی مراقبه‌وار دارد و سفری درونی را رقم می‌زند که از چشم آغاز می‌شود و به قلب و ذهن امتداد می‌یابد. این تجربهٔ شهودی، مخاطب را به سطحی از آگاهی می‌برد که فراتر از منطق و تحلیل است؛ سطحی که در آن «واژه» رنگ می‌بازد و «حضور»، شکل و جان می‌گیرد.

ران فریک، فیلم‌ساز و فیلم‌بردار آمریکایی، پیش از آن‌که مسیر مستقل خود را آغاز کند، به‌عنوان مدیر فیلم‌برداری مستند «کویانیسکاتسی» (Koyaanisqatsi) اثر گادفری رجیو شناخته می‌شد؛ فیلمی که با فرم غیرروایی و موسیقی فیلیپ گلس، تجربه‌ای متفاوت از سینما را رقم زد. با ساخت «باراکا»، فریک هم سبک شخصی خود را تثبیت کرد، هم با طراحی دوربینی اختصاصی، به ترکیب‌بندی‌هایی دست یافت که از نظر فنی و زیبایی‌شناسی، نه بی‌نظیر که کم‌نظیرند. او در آثار بعدی‌اش مانند «سمسارا» (Samsara) نیز همین رویکرد را ادامه داد و به یکی از چهره‌های برجستهٔ مستندسازی مراقبه‌محور بدل شد. نگاه فریک، صرفاً تصویری نیست؛ فلسفی‌ است. او در پی ثبت لحظاتی‌ است که از مرزهای زمان و مکان فراتر می‌روند و به جوهرهٔ هستی نزدیک می‌شوند. در «باراکا»، این نگاه با دقتی مهندسی‌شده و ظرافتی شاعرانه، به نقطهٔ اوج خود رسیده است.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات