معرفی سریال «بامداد خمار» | با بازی ترلان پروانه و نوید پورفرج
به گزارش فیلمزی، ساخت سریالهای تاریخی که بخش مهمی از زیست مردم در دورهای خاص را روایت میکنند، همواره مورد توجه و علاقه مخاطبان بوده است و اساسا سینما، ادبیات، رسانه و در نگاه کلی هنر در این مسیر کوشیدهاند. در گذشته نیز سریالهای قابلقبولی در حوزه تاریخ معاصر از رسانه ملی پخش میشد و مورد اقبال مردم نیز قرار میگرفت.
در همین راستا، سریال «بامداد خمار» تازهترین تلاش شبکه نمایش خانگی برای بازخوانی یکی از محبوبترین رمانهای عاشقانه معاصر ایران است؛ اثری که اینبار نهصرفا بهعنوان یک داستان عاشقانه، بلکه بهمثابه روایتی از زندگی اجتماعی در عصر قاجار مطرح است و در این بین روایت محبوبه از دریچه دیگری نوع زیست زنان در مواجه با دو مقوله «انتخاب» و «پیامد» را مطرح میکند.
در خلاصهداستانِ این سریال آمده است:
داستان در دو بستر زمانی موازی روایت میشود: اواخر دورهٔ قاجار و اوایل پهلوی (در آستانه و مقارن جنگ جهانی اول) و دههٔ ۱۳۶۰ (در سالهای جنگ ایران و عراق). محور اصلی قصه، عشق ممنوعه و طبقاتی میان دختری از خانوادهٔ مرفه و اشرافی «خانسالار» و جوانی فرودست و کارگر است؛ عشقی که در هر دو دورهٔ زمانی بهشکل چرخهای تکرار میشود و با مقاومت شدید خانواده، تعصبات طبقاتی و ساختار مردسالارانه مواجه میگردد. در خط داستانی گذشته، عمهٔ راوی خود زمانی عاشق جوانی از طبقهٔ پایین بوده و این تجربه با شکست و تلخی به پایان رسیده است؛ در زمان حال سریال نیز دختر جوان خانواده همان مسیر عشق طبقاتی را در پیش میگیرد و عمه با دیدن تکرار سرنوشت خویش، میان هشدار دادن و همراهی با او در نوسان است.
بازیگرانِ نامآشنا و پُرتعدادی در این سریال به ایفای نقش میپردازند که از بینِ آنها میتوان به ترلان پروانه، نوید پورفرج، رضا کیانیان، علی مصفا، لاله اسکندری، گلاب آدینه، پریوش نظریه، بهنوش بختیاری و... اشاره کرد.
فاصلهگیری از متن «بامداد خمار» یک تصمیم آگاهانه بود
نرگس آبیار، کارگردانِ سریال «بامداد خمار»، بیش از اینکه به بازتولید حسوحال نوستالژیک متن اصلی رمانِ فتانه حاجسیدجوادی تکیه کند، کوشیده روایت عاشقانه محبوبه و رحیم را بهصورت تحلیلی از روزگار گذشته بازآفرینی کند و درست به همین دلیل، فاصلهگیری از متن اصلی داستان یک تصمیم آگاهانه بوده است.
همانطور که حافظه تاریخی هر یک از ما یاری میکند، میدانیم رمان «بامداد خمار» با روایت محبوبه بهعنوان اول شخص و تمرکز بر تجربه عاطفی زنانه، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان عام دارد. با این حال، آبیار از همان ابتدا نشان داد که قصد ندارد به بازسازی و روایت خطی متن اکتفا کند. در همین راستا روایتِ تصویری از محبوبه بهعنوان زنی پابهسنگذاشته با بازی احترام برومند یک انتخاب درست بوده و کمک شایستهای به روایت داستان برای نسل جدید کرده است.
نرگس آبیار سعی کرده از تکگویی به سوی ساختاری چندصدایی حرکت کند و خانواده، طبقه اجتماعی و عرف را بهعنوان یک کل واحد در نظر بگیرد تا پیشبرنده و تکمیلکننده یکدیگر باشند. همین نگاه سریال را از یک ملودرام صرف به اثری اجتماعیتر نزدیک کرده است. تصمیمی که امکان تحلیل گستردهتر از موقعیت شخصیتها را فراهم میکند.
بازنمایی زن انتخابگر
محبوبه در «بامداد خمار» نه تصویری کلیشهای از یک زن مظلوم است و نه قهرمانی بیخطا. او زنی است که میخواهد برخلاف انتظار خانواده و جامعه تصمیم بگیرد و مسئولیت انتخابش را بپذیرد. در سریال با پرهیز از قهرمانسازی افراطی، محبوبه شخصیتی خاکستری ترسیم میشود. فردی که جسارت دارد، اما آگاهیاش از پیامدهای انتخابهایش محدود است.
در این روایت، مسئله اصلی نه عشق محبوبه، بلکه نگاه او به عشق است. نگاهی که فیلمساز میکوشد آن را مستقل از مناسبات اقتصادی و طبقاتی تعریف کند. سریال بهتدریج نشان میدهد که این جداسازی تا چه اندازه میتواند پرهزینه باشد.
رحیم: چهره پیچیده مردانگی و نقطه قوت سریال
رحیم، معشوق محبوبه، یکی از مهمترین نقاط قوت سریال است. او در ابتدا بهعنوان مردی عاشق و صادق معرفی میشود، اما با پیشرفت داستان، لایههای پنهان شخصیتاش آشکار میشود.
سریال بهروشنی نشان میدهد که فاصله طبقاتی، حتی در بستر عشق، از میان نمیرود. احساس حقارت، غرور آسیبدیده و میل به جبران بهتدریج رابطه را از تعادل خارج میکند. «بامداد خمار» در این نقطه، نگاه رمانتیک به عشق را به چالش میکشد و آن را در برابر واقعیتهای اجتماعی قرار میدهد.
خانواده و سنت بهمثابه تجربه
یکی از تفاوتهای مهم سریال با بسیاری از آثار مشابه نحوه پرداخت به خانواده است. خانواده محبوبه نه دشمن مطلق عشقاند و نه کاراکترهایی تکبعدی. آنها نماینده عقلانیت سنتیاند. عقلانیتی که بر تجربه و شناخت سازوکار جامعه استوار است. سریال بدون جانبداری صریح، تقابل میان شور فردی و منطق خانوادگی را به تصویر میکشد و قضاوت نهایی را به مخاطب واگذار میکند. همین رویکرد، روایت را از دوگانهسازی سادهانگارانه دور میکند.
نقشِ فعالِ تهران قدیم
تهران در «بامداد خمار» نقشی فعال دارد. محلهها، روابط اجتماعی و نگاههای قضاوتگر همگی در شکلگیری سرنوشت شخصیتها مؤثرند. طراحی صحنه و لباس، بهجای تأکید صرف بر زیباییشناسی نوستالژیک، به بازنمایی نظم طبقاتی و محدودیتهای اجتماعی کمک میکند. این شهر فضایی است که در آن عشق دیده میشود، اما همزمان تحت نظارت و داوری دائمی قرار دارد.
کارگردانی، کنترل ملودرام
نرگس آبیار در «بامداد خمار» از اغراقهای رایج ملودرام فاصله میگیرد. روایت آرام، تأکید بر سکوتها و پرهیز از احساساتگرایی افراطی، باعث شده سریال بیش از آنکه بر اشک و فریاد متکی باشد، بر موقعیت و کنش شخصیتها استوار شود. نگاه کارگردان به زن تحلیلی و موقعیتمحور است و نه قضاوتگر و نه ترحمآمیز.
در واقع «بامداد خمار» تلاشی است برای بازخوانی یک عاشقانه شناختهشده با نگاهی اجتماعیتر و واقعگرایانهتر. سریالی که بهجای ستایش بیچونوچرای عشق، آن را در برابر ساختارهای طبقاتی، سنت و تجربه قرار میدهد و به بازنمایی زنِ انتخابگر میان طبقه اجتماعی و سنت میپردازد. اثری که یادآوری میکند انتخاب فردی، هرچقدر هم صادقانه، بدون در نظر گرفتن زمینه اجتماعی، بیهزینه نخواهد بود. هزینهای که محبوبه و بسیاری دیگر از زنان این مملکت به خرج دادهاند. باید همچنان منتظر ماند و دید این سریال که این روزها از پلتفرم «شیدا» پخش میشود، میتواند جای خود را در بین بهترین سریال های نمایش خانگی باز کند یا خیر؟!