سانس آخر هفته ۹ | فلینی، آنتونیونی، روسلینی
در این شماره از سری مقالههای «سانس آخر هفته»، سه اثر از بزرگان سینمای ایتالیا انتخاب کردهام؛ آثاری که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، دوران اوج خلاقیت سینمای این کشور، ساخته شدند. فدریکو فلینی، روبرتو روسلینی و میکلآنجلو آنتونیونی، سه چهرهی کلیدی در توسعهی زبان سینمای مدرن، در این سه اثر، هرکدام به شیوهای متفاوت، بحرانهای وجودی و عاطفی انسان پس از جنگ را به تصویر کشیدهاند. این سه فیلم با وجود تفاوت در لحن و رویکرد، همگی بر تنهایی، بیگانگی و جستجوی معنا در جامعهای در حال دگرگونی متمرکزند.
سینمای ایتالیا در این دوران، از نئورئالیسم خالص فاصله گرفت و به سمت کاوشهای روانشناختی و وجودی حرکت کرد. این آثار دیگر صرفا بازتاب واقعیت اجتماعی نیستند؛ بلکه پرترههایی از درونیات انسانهایی رنجور ارائه میدهند. پرسشهای طرحشده دربارهی عشق، ایمان و هویت در این آثار، نهتنها اسناد فرهنگی دورانی تاریخی، بلکه دغدغههایی ابدیاند که حتی امروز هم گرد کهنگی بر آنها ننشسته است. بهترتیب، دربارهی این سه اثر صحبت خواهم کرد؛ سفر به ایتالیا (Journey to Italy) بهکارگردانی روبرتو روسلینی، شبهای کابیریا (Nights of Cabiria) بهکارگردانی فدریکو فلینی و شب (The Night) بهکارگردانی میکلآنجلو آنتونیونی.
فیلم سفر به ایتالیا
فیلم Journey to Italy
- کارگردان: روبرتو روسلینی
- بازیگران: اینگرید برگمن، جرج ساندرز
- سال اکران: ۱۹۵۴
خلاصهی داستان: کاترین و الکس، زوجی انگلیسی، برای فروش ملکی خانوادگی به ناپل سفر میکنند. این سفر بهتدریج بحران عاطفی و فاصلهی عمیق میان آنها را آشکار میسازد، در حالی که مناظر تاریخی و فرهنگی ایتالیا آنان را به تأملی دوباره دربارهی زندگی و رابطهشان وامیدارد.
سفر به ایتالیا، اثری پیشگام در تاریخ هنر هفتم است که مسیر سینمای مدرن را هموار کرد. روبرتو روسلینی با فاصلهگیری از نئورئالیسم، زبانی شخصی و دروننگر آفرید که بعدها الهامبخش موج نوی فرانسه شد. اینجا، نه پلات و کنشهای بیرونی، بلکه فضا، احساسات و تنشهای پنهان میان دو شخصیت اصلی اهمیت دارند که باید نشانههاشان را در سکوتهایی طولانی پیدا کرد.
فیلمبرداری انزو سرافین با استفاده از تکنیکهای مستندوار و تکیه بر نورپردازی طبیعی، واقعگرایی خاصی به اثر میبخشد. مناظر ناپل و پمپئی صرفا پسزمینه نیستند؛ بلکه نقشی فعال در روایت دارند. استفادهی روسلینی از معماری و بقایای تمدن باستانی بهعنوان استعارهای از فروپاشی روابط معاصر، فیلم را به متنی فلسفی دربارهی زمان و پیوند میان فرد و تاریخ بدل میکند.
اینگرید برگمن و جورج سندرز در Journey to Italy پرفورمنسهایی ارائه میدهند که از اغراقهای نمایشی دور است و به زوجی جان میبخشند که طی سالها زندگی مشترک، از یکدیگر فاصله گرفتهاند. روسلینی از بازیگراناش خواسته است که به جای جلوهگری، مقابل دوربین «حضور» داشته باشند؛ نتیجه، اجراهایی است که بیواسطه و خام به نظر میرسند.
فیلم شبهای کابیریا
فیلم Nights of Cabiria
- کارگردان: فدریکو فلینی
- بازیگران: جولیتا ماسینا، فرانکو مارتزی
- سال اکران: ۱۹۵۷
خلاصه داستان: کابیریا، کارگری جنسی در رم، بارها در جستوجوی عشق و خوشبختی ناکام میماند. با وجود شکستها و فریبهای تلخ، او همواره دوباره برمیخیزد و امیدی نو در دلش جوانه میزند.
شبهای کابیریا یکی از تاثیرگذارترین آثار فدریکو فلینی است که روی مرز نئورئالیسم و سینمای شخصی او قرار دارد. این فیلم، پرترهای دردناک اما زیبا از زنی در حاشیه است که به رغم ضربات زندگی، از ادامه دادن دست نمیکشد. دوربین فلینی با حساسیتی خاص، چهرهی کاراکتر را دنبال و هر احساس را ثبت میکند. جولیتا ماسینا در نقش کابیریا یکی از ماندگارترین پرفورمنسهای تاریخ سینما را ارائه میدهد؛ ترکیبی از معصومیت، شکنندگی، شیطنت و مقاومت که در زبان بدن و حالات چهرهی او بارز است. یکی از آن حضورهای ویژهی سینمایی که بدون تکیه بر دیالوگهای پرشمار، عمق عاطفی شخصیت را منتقل میکند.
فلینی با ترکیب واقعگرایی و عناصر شاعرانه، از چارچوب نئورئالیسم بیرون میزند. صحنههای مراسم مذهبی، کلوپ شبانه و زیارتگاه، نمادهایی از جستجوی کابیریا برای تعالی و تعلقاند. موسیقی نینو روتا با تمهایی هم سرزنده و هم مالیخولیایی، تضاد درونی شخصیت اصلی را برجسته میکند. Nights of Cabiria روایت انسان ماندن و زندگی کردن در برابر بیرحمی جهان است؛ صاحب یکی از بهترین پایانبندیهای تاریخ سینما.
فیلم شب
فیلم The Night
- کارگردان: میکلآنجلو آنتونیونی
- بازیگران: مارچلو ماسترویانی، ژان مورو، مونیکا ویتی
- سال اکران: ۱۹۶۱
خلاصهی داستان: جیووانی، نویسندهای میانسال، و همسرش لیدیا، روز و شبی را در میلان سپری میکنند؛ روزی پر از دیدارها، مهمانیها و لحظات پراکنده که آرامآرام، شکاف عاطفی عمیق میان آنها را برملا میسازد.
شب، قسمت دوم از سهگانهی بیگانگی (Alienation Trilogy) آنتونیونی است که در آن، افول طبقهی بورژوازی ایتالیایی در بستر تاریخی وقت به شکلی فراموشنشدنی ثبت شده و نمایندهی آن، افشای مرگ تدریجی یک رابطه است در طول یک شب و روز. آنتونیونی در استفاده از عنصر «فضا» در سینما، نظیر ندارد و ایدههای تماتیک متن را ترجمه میکند به زبان بصری؛ ترکیببندیهایی خیرهکننده میبینیم با تاکید روی فضاهای خالی و شخصیتهایی منزوی که احساس پوچی و تنهایی را در جان تماشاگر مینشانند.
مارچلو ماسترویانی، به جیووانی جان میبخشد؛ نویسندهای خسته و بیانگیزه که نمیداند از روابطاش چه میخواهد. ژان مورو نیز در نقش لیدیا زنی را خلق میکند که در سکوت رنج میکشد و تمنای زنده شدن احساساتی را دارد که سالها است مردهاند. مونیکا ویتی در نقشی کوتاه اما مهم، نمایندهی وسوسهی فرار از واقعیت است. بازیهای ظریف این سه بازیگر، عمق درام فیلم را میسازند.
آنتونیونی با طولانی کردن صحنهها، تماشاگر را مجبور میکند تا در تجربهی بیگانگی شخصیتها شریک شود. پیادهروی لیدیا در خیابانهای میلان، بدون موسیقی و با تاکید روی صداهای محیطی، یکی از ماندگارترین صحنههای سینمای مدرن را میسازد. The Night پرترهای است بیرحمانه از عصر مدرن و جای خالی عظیم «معنا» که با پیشرفت چشمگیر «مادی» پر نشده.