سانس آخر هفته ۱۲ | استنلی کوبریک، اورسن ولز، برادران کوئن

چهارشنبه 30 مهر 1404 - 17:00
مطالعه 4 دقیقه
پوسترهای فیلم‌های مردی که آن‌جا نبود به کارگردانی برادران کوئن، نشانی از شر به کارگردانی اورسن ولز و کشتار به کارگردانی استنلی کوبریک
فیلم سرقت استنلی کوبریک، یکی از بهترین نوآرهای تاریخ و کار نسبتا قدرنادیده‌ی کوئن‌ها، آثاری‌اند که در این «سانس آخر هفته» به سراغ‌شان می‌رویم.
تبلیغات

از دهه‌ی چهل میلادی تا آغاز قرن بیست‌و‌یکم، ژانر نوآر به اشکالی گوناگون بازآفرینی شده است. تقریبا تمام این اشکال با استفاده از فیلمبرداری سیاه‌وسفید، نورپردازی با کنتراست بالا، نظام اخلاقی مبهم و داستان‌های پیچیده‌ی جنایی، دنیاهایی تاریک و بدبینانه خلق می‌کنند که در آن سرنوشت و فساد بر زیست انسان‌ها سایه افکنده‌اند. سه اثری که برای این شماره از سری مقاله‌های «سانس آخر هفته» انتخاب‌کرده‌ام، نمایندگان سه دوره‌ی متفاوت این ژانرند؛ یکی در اوج شکوفایی آن، دیگری در واپسین سال‌های طلایی و سومی در دوران بازنگری پست‌مدرن. به‌ترتیب درباره‌ی این سه اثر صحبت کردم؛ کشتار (The Killing) به‌کارگردانی استنلی کوبریک، نشانی از شر (Touch of Evil) به‌کارگردانی اورسن ولز و مردی که آن‌جا نبود (The Man Who Wasn't There) به‌کارگردانی برادران کوئن.

فیلم کشتار

فیلم The Killing

  • کارگردان: استنلی کوبریک
  • بازیگران: استرلینگ هایدن، ماری ویندسور، وینس ادواردز
  • سال اکران: ۱۹۵۶
خلاصه‌ی داستان: جانی کلی سابقه‌دار، نقشه‌ی سرقتی پیچیده از پیست اسب‌دوانی را طراحی می‌کند. همه‌چیز طبق نقشه پیش می‌رود؛ تا اینکه طمع و خیانت، مسیر را دگرگون می‌کنند.

کشتار سومین فیلم بلند استنلی کوبریک است که او را به‌عنوان استعدادی بزرگ در هالیوود معرفی کرد. این هم یک فیلم سرقت است و هم نوآری با ساختار روایی غیرخطی که برای زمان خود نوآورانه بود. کوبریک داستان سرقت را از زوایای مختلف و با بازگشت‌های زمانی متعدد روایت می‌کند و نقشه‌ای ظاهرا بی‌نقص را به تصویر می‌کشد که به دلیل خطاهای انسانی به فاجعه تبدیل می‌شود. فیلمساز با دقت در طراحی هر صحنه و استفاده از نریشن، فضایی با جزئیات واقع‌گرایانه‌ی قابل‌باور اما به‌شدت استیلیزه و دراماتیک خلق می‌کند.

ساختار روایی فیلم که بعدها در آثار تارانتینو و نولان تکرار شد، به تعلیق و پیچیدگی روایت می‌افزاید. کوبریک با به‌تصویرکشیدن یک رویداد از چند منظر مختلف، نشان می‌دهد چطور جزئیات کوچک می‌توانند به سقوط کل سیستم منجر شوند. صحنه‌ی نهایی فیلم، با تصویر پول‌هایی که در باد پراکنده می‌شوند، یکی از بدبینانه‌ترین و در عین حال شاعرانه‌ترین پایان‌های نوآر کلاسیک است. The Killing نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌ی کوبریک بود که اهمیت نوآوری‌های روایی و بصری در کار او را برجسته کرد.

فیلم نشانی از شر

فیلم Touch of Evil

  • کارگردان: اورسن ولز
  • بازیگران: چارلتون هستون، جنت لِی، اورسن ولز
  • سال اکران: ۱۹۵۸
خلاصه‌ی داستان: در شهری مرزی میان آمریکا و مکزیک، انفجار یک خودرو باعث درگیری میان پلیسی فاسد و مأمور جوانی می‌شود که در پی کشف حقیقت است.

نشانی از شر یکی از آخرین نوآرهای کلاسیک درخشان و از بهترین آثار اورسن ولز است. این فیلم با یکی از معروف‌ترین پلان‌سکانس‌های تاریخ سینما آغاز می‌شود؛ نمایی سه‌دقیقه‌ای که بدون بریدگی، شهر مرزی فاسد را معرفی می‌کند. فیلمبرداری با استفاده از زاویه‌های تند، نورپردازی اکسپرسیونیستی و سایه‌های عمیق، فضایی کابوس‌گون می‌سازد که به اوج سبک بصری نوآر می‌رسد. هر فریم فیلم، لایه‌مند و مملو از جزئیات است. مولف آمریکایی با استفاده از فضای شهر مرزی، استعاره‌ای از تضاد میان قانون و فساد و خیر و شر می‌سازد.

چارلتون هستون در نقش بازرس شرافتمند مکزیکی، شخصیتی کمال‌گرا اما ساده‌لوح را به تصویر می‌کشد. اورسن ولز نیز در نقش کاراگاه فاسد و مست، یکی از ماندگارترین ضدقهرمان‌های نوآر را خلق می‌کند؛ مردی که زمانی قهرمان بوده اما سال‌ها غوطه‌وری در فساد او را ویران کرده‌اند. حضور ولز مقابل دوربین سنگین و وزین است.

نشانی از شر اثری است که برای کامل شدن، مسیری طولانی و پرپیچ‌و‌خم طی کرد؛ اما در پایان و بیش از یک‌دهه پس از مرگ خالق‌اش، رستگار شد. ولز چندین نسخه از فیلم ساخت و استودیو بخش‌هایی را تغییر داد؛ اما در سال ۱۹۹۸ نسخه‌ی بازسازی‌شده بر اساس یادداشت‌های ۵۸ صفحه‌ای ولز، به دست والتر مرچ بزرگ تدوین و به عنوان نسخه‌ی نهایی و معتبر شناخته شد. Touch of Evil نه‌تنها پایان باشکوه دوران نوآر کلاسیک بود، بلکه به اوج هنری آن نیز رسید.

فیلم مردی که آن‌جا نبود

فیلم The Man Who Wasn’t There

  • کارگردان: جوئل و ایتن کوئن
  • بازیگران: بیلی باب تورنتن، فرانسیس مک‌دورمند، جیمز گاندولفینی
  • سال اکران: ۲۰۰۱
خلاصه‌ی داستان: آرایشگری کم‌حرف در شهری کوچک در دهه‌ی چهل، تصمیم می‌گیرد از مردی که مظنون به رابطه‌ای پنهان با همسرش است، پول اخاذی کند.

مردی که آن‌جا نبود بازنگری هوشمندانه و خودآگاهانه‌‌ی برادران کوئن به سینمای نوآر است. فیلمبرداری راجر دیکنز هم این بازنگری را بازتاب می‌دهد؛ او فیلم را در فرمت ۳۵ میلیمتری رنگی ضبط و در مرحله‌ی پساتولید به سیاه‌و‌سفید تبدیل کرد. این تمهید دلایل تولیدی هم داشت؛ اما کارکرد زیباشناختی پیدا کرد. با این روش، اگرچه فیلم به زیبایی‌شناسی فیلم نوآر نگاهی دارد، قصدش نه تقلید عینی آن، بلکه تداعی توام با خودآگاهی است.

بیلی باب تورنتون در نقش اد کرین، پرفورمنس مینیمال موثری دارد؛ شخصیتی که تقریبا هرگز احساسی بروز نمی‌دهد و مثل سایه‌ای در زندگی خودش حرکت می‌کند. کوئن‌ها با استفاده از نریشن خشک و بی‌احساس اد، لایه‌ای از کمدی سیاه و فلسفه‌ی اگزیستانسیال به اثر اضافه می‌کنند. فیلم درباره‌ی مردی است که حتی در زندگی خودش هم غایب است؛ کسی که تلاش می‌کند کنترل سرنوشت‌اش را به دست بگیرد؛ اما هر اقدام‌اش به فاجعه منتهی می‌شود. موسیقی کارتر برول با تم‌های ساده اما مالیخولیایی، فضای سرد و بیگانه‌ی فیلم را تقویت می‌کند. The Man Who Wasn't There نشان داد که برادران کوئن می‌توانند به سینمای کلاسیک ادای احترام کنند و در عین حال، اثری کاملا شخصی و نو بسازند.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات