سانس آخر هفته ۱۳ | زنان فیلمساز
صنعت سینما هم مانند بسیاری دیگر از صنایع، در گذشته فضایی غالبا مردانه داشت. زنان جز ابژهی میل مردان نبودند و تمام هستیشان از پرسپکتیو مردانه روایت میشد. حتی اگر به برخی از شاهکارهای مسلم کلاسیک از این زاویه نگاه کنیم، میتوانیم آثار روشنی بیابیم از نگاه تبعیضآمیز و محدود فیلمساز. فارغ از آنچه جلوی دوربین میگذرد، در پشت صحنه هم وضع خیلی بهتر نبود. فیلمسازان زن انگشتشمار بودند و بینش زنانه به روایتگری سینمایی، فرصتی برای ابراز پیدا نمیکرد.
اما همزمان با موج دوم فمینیسم در دههی شصت میلادی، اوضاع در سینما هم تغییر کرد. فیلمسازان زن مستقل شروع به فعالیت جدی کردند و تئوری «نگاه مردان» برای توضیح نحوهی بازنمایی زنان در رسانههای تصویری مطرح شد. امتداد این تحول میرسد به امروز ما؛ جایی که نهتنها فیلمسازان زن امکان فعالیت در سطح رسانهی جریان اصلی را دارند، بلکه تاریخ سینما با توجهی بیشتر به آثار درخشان بزرگانی چون شانتال آکرمن، انیس واردا و کلر دنی بازنگری میشود. اوضاع بینقص و آرمانی نیست؛ اما نسبت به گذشته خیلی جلو آمدهایم. پس بیایید در این «سانس آخر هفته»، جهان را از نگاه زنان ببینیم. به طور مشخص از نگاه لوکرسیا مارتل در باتلاق (La Ciénaga)، سارا پُلی در داستانهایی که میگوییم (Stories We Tell) و شارلوت ولز در بعد از آفتاب (Aftersun).
فیلم باتلاق
فیلم La Ciénaga
- کارگردان: لوکرسیا مارتل
- بازیگران: مرسدس موران، گراسیلا بورخس، سوفیا برتولوتو
- سال اکران: ۲۰۰۱
خلاصهی داستان: در شهری کوچک در شمال آرژانتین، خانوادهای از طبقهی متوسط تابستان را در خانهای رو به ویرانی میگذرانند. گرما و روزمرگی باعث میشود تنشهای پنهان خانواده آشکار شوند.
باتلاق اولین فیلم بلند لوکرسیا مارتل است که یکی از صداهای متمایز سینمای آمریکای لاتین را معرفی کرد. این فیلم با ساختاری غیرمتعارف که فاقد پلات سنتی است، تصویری از فروپاشی تدریجی یک خانواده و به تبع آن، یک طبقهی اجتماعی ارائه میدهد. فیلمبرداری هوگو کولایس فضایی کلاستروفوبیک و خفقانآور میسازد. دوربین مارتل هرگز حاشیهی امنیتی برای تماشاگر باقی نمیگذارد و همواره در نزدیکی بدنها و چهرهها است. مرسدس موران در نقش مادری الکلی و افسرده، شخصیتی را به تصویر میکشد که در بستر استخر کثیف خانهی تابستانی، در حالت رکود مطلق گیر افتاده است. بچهها و نوجوانان فیلم نیز با بازیهای رئالیستی، سردرگمی نسل جوان را منعکس میکنند.
La Ciénaga نمونهای قابلمطالعه برای درک مفهوم «بافت» در سینما است. مارتل بهجای تمرکز بر روایت خطی، بر فضاسازی صوتی و جزئیات تصویری تاکید میکند. طراحی صدای فیلم یکی از برجستهترین عناصر آن است؛ صداهای محیطی، گفتگوهایی که همپوشانی دارند و نویزهایی که در پسزمینه شنیده میشوند، فضایی آشفته و آزاردهنده میسازند. عنوان فیلم به معنای «باتلاق» است و خود اثر هم دقیقا همان احساس گیر افتادن در رکود و سکون را منتقل میکند. باتلاق فیلمی است که هیچ جمعبندی دراماتیکی ارائه نمیدهد. همانطور که آغاز میشود، پایان مییابد؛ در همان باتلاق، بدون امید به تغییر.
مستند داستانهایی که میگوییم
مستند Stories We Tell
- کارگردان: سارا پلی
- بازیگران: سارا پلی، مایکل پلی
- سال اکران: ۲۰۱۲
خلاصهی داستان: سارا پلی در سفری شخصی برای کشف رازهای خانوادهاش، بهویژه گذشتهی مادرش، از خلال مصاحبهها، تصاویر آرشیوی و بازسازیهای نمایشی، مرز میان حقیقت و بازآفرینی را از میان برمیدارد.
داستانهایی که میگوییم یکی از هوشمندانهترین و شخصیترین مستندهای دهههای اخیر است که سارا پُلی با جسارت فراوان آن را ساخته. این مستند دربارهی جستجوی پلی برای کشف حقیقت دربارهی پدر واقعیاش است، اما فراتر از آن، بر ماهیت حافظه، حقیقت و قدرت روایت تاملی عمیق دارد. پلی با ترکیب مصاحبه، تصاویر آرشیوی و بازسازیهایی که خودش کارگردانی کرده، مرزهای میان واقعیت و داستان را محو میکند.
پدر سارا راوی اصلی مستند است که با صدایی صمیمی و محزون، داستان همسرش دایان و اسرار زندگیاش را میگوید. فیلمساز با عوض کردن پرسپکتیو میان اعضای مختلف خانواده و افراد مرتبط با مادرش، نشان میدهد که چطور هر فرد نسخهای متفاوت از یک داستان دارد. این کثرتگرایی روایی، هستهی تماتیک فیلم است.
پلی با خودآگاهی، فرایند ساخت خود مستند را نیز نمایش میدهد. او پدرش را داخل استودیو نشان میدهد و یا دربارهی انتخابهای کارگردانیاش صحبت میکند. این خودآگاهی، بهجای کاستن از قدرت عاطفی فیلم، بر آن میافزاید و نشان میدهد که پلی بهعنوان فیلمساز، مسئولیت خلق این روایت را میپذیرد. Stories We Tell اثری بسیار شخصی با جوهرهای ملموس است؛ داستان یک خانواده بهانهای میشود برای طرح پرسشهایی جهانشمول دربارهی حافظه و هویت.
فیلم بعد از آفتاب
فیلم Aftersun
- کارگردان: شارلوت ولز
- بازیگران: پل مسکال، فرنکی کوریو
- سال اکران: ۲۰۲۲
خلاصهی داستان: پدری جوان همراه دختر دهسالهاش به تعطیلات تابستانی میرود. سالها بعد، دختر از خلال تصاویر قدیمی، تلاش میکند پدرش و آن روزها را از نو بفهمد.
چند روز پیش خبری دربارهی پروژهی جدید شارلوت ولز پس از نزدیک به چهار سال منتشر شد و جایی نوشتم که این مهمترین خبر سینمایی سال است! ولز با اختلاف، هیجانانگیزترین استعداد ظهورکرده در سینمای دههی جاری است و برای فهم این حقیقت به چیزی بیشتر از تماشای فیلم درخشان نخستاش نیازی نداریم. بعد از آفتاب در ظاهر داستان سادهی سفر تابستانی یک پدر و دختر است و در عمق، یک تراژدی محزون. روایتی دربارهی آنچه کنار یکدیگر تجربه میکنیم، آنچه از هم در ذهن داریم و آنچه در میان قطعات پراکندهی خاطراتمان گم میشود.
سوفی زنی است که پس از سالها، تلاش دارد پدر ازدسترفتهاش را بشناسد. این پدر کالم نام دارد؛ با پرفورمنس ظریف و تکاندهندهی پل مسکال. مرد رنجوری که تلاش دارد برای دخترش حضوری سرزنده داشته باشد؛ اما درون خودش با افسردگی عمیقی دستوپنجه نرم میکند. فرنکی کوریو نیز در نقش سوفیِ خردسال، بازی خیرهکنندهای دارد؛ دختری که در آستانهی نوجوانی است و با نگاهی کنجکاو اما هنوز معصوم، پدرش را میبیند. شیمی این دو، یکی از زیباترین بازنماییهای رابطهی پدر و دختر در سینما را میسازد.
فرم بعد از آفتاب را باید تدریس کرد. ولز با استفاده از ساختار غیرخطی، رفتوبرگشتی شعرگونه دارد میان خاطرات سوفی و تصاویری که او از سفرشان ضبط کرده است. صحنههایی مرموز داخل یک دیسکوی تاریک، لایهای سورئال و رویاگون به فیلم میافزایند. تدوین اثر بسیار ظریف است و موسیقی مینیمال اولیور کوتس با لحن محزون فیلم همخوانی دارد. Aftersun فیلمی است دربارهی آنچه گفته نمیشود. دربارهی تنها بودن در حضور دیگران. دربارهی ناممکن بودن فهمیدن دیگری و فهمیده شدن در نگاه دیگری و عشق که جز تمنای رسیدن به این ناممکن نیست.