سانس آخر هفته ۱۵ | جیمز باند و پیروان‌اش

چهارشنبه 21 آبان 1404 - 17:00
مطالعه 5 دقیقه
پوسترهای فیلم‌های بازتاب در الماس مرده به کارگردانی هلن کاته و برونو فورزانی، تلقین به کارگردانی کریستوفر نولان و در خدمت سرویس مخفی ملکه به کارگردانی پیتر هانت
جیمز باندی احساس‌برانگیز، کامل‌‌ترین اثر نولان و یکی از جالب‌ترین تجارب تماشای امسال؛ این «سانس آخر هفته» اختصاص دارد به جیمز باند و آثار متاثر از آن.
تبلیغات

«جیمز باند» مهم‌ترین برندِ آثار سرگرم‌کننده‌ی جاسوسی است و الهام‌بخش فیلمسازان، فیلم‌ها و مجموعه‌های سینمایی مهمی بوده. تاثیرگذارترین آثار این مجموعه‌ی محبوب در همان بدو تولدش در دهه‌ی شصت میلادی شکل گرفتند؛ دکتر نو (Dr. No) جایگاهی دست‌نیافتنی دارد، صحنه‌های مختلف از روسیه با عشق (From Russia with Love) ماندگار شده‌اند و گلدفینگر (Goldfinger) را بسیاری بهترین فیلم فرانچایز به حساب می‌آورند. اما در این شماره از سری مقاله‌های «سانس آخر هفته» به سراغ جیمز باندِ دهه‌شصتیِ کمی متفاوتی رفته‌ام. یکی از مشهورترین آثاری که از این فیلم تاثیر گرفته، انتخاب بعدی‌ام است و نهایتا هم می‌رسم به اثری از سینمای همین امسال که ادای احترامی هوشمندانه دارد به جیمز باندهای کلاسیک. به‌ترتیب درباره‌ی این سه فیلم حرف زدم: در خدمت سرویس مخفی ملکه (On Her Majesty’s Secret Service) به‌کارگردانی پیتر هانت، تلقین (Inception) به‌کارگردانی کریستوفر نولان و بازتاب در الماسی مرده (Reflection in a Dead Diamond) به‌کارگردانی هلن کاته و برونو فورزانی.

فیلم در خدمت سرویس مخفی ملکه

فیلم On Her Majesty’s Secret Service

  • کارگردان: پیتر هانت
  • بازیگران: جرج لازنبی، دایانا ریگ
  • سال اکران: ۱۹۶۹
خلاصه‌ی داستان: جیمز باند مأموریت دارد تا سازمان تبهکاری را که برای تهدیدی جهانی نقشه می‌کشند، متوقف کند. در این مسیر، او عاشق زنی به نام ترِیسی می‌شود؛ اما میان وظیفه و عشق، باید تصمیمی سرنوشت‌ساز بگیرد.

در خدمت سرویس مخفی ملکه متفاوت‌ترین و احساس‌برانگیزترین فیلم کلاسیک جیمز باند است که در مقایسه با فیلم‌های شان کانری یا راجر مور، شهرت کمتری دارد؛ اما یکی از بهترین‌های مجموعه به حساب می‌آید. پیتر هانت که قبلا تدوینگر فیلم‌های باند بود، در نخستین تجربه‌ی کارگردانی‌اش، سبک تازه‌ای به مجموعه آورد. این فیلم با جدیت بیشتری نسبت به آثار قبلی به شخصیت باند عمق می‌دهد و او را از یک ابرقهرمان بی‌احساس به انسانی آسیب‌پذیر تبدیل می‌کند.

جورج لازنبی در تنها حضورش به‌عنوان جیمز باند، عملکردی متفاوت از کانری ارائه می‌دهد؛ باندی جوان‌تر، شکننده‌تر و انسانی‌تر. او با وجود بی‌تجربگی در بازیگری، در صحنه‌های اکشن و به‌ویژه صحنه‌های احساس‌برانگیز، حضوری قابل‌قبول دارد. دایانا ریگ هم یکی از ماندگارترین باندگرل‌ها را خلق می‌کند؛ زنی مستقل و پیچیده که نه ابژه‌ای جنسی است و نه صرفا قربانی. شیمی میان لازنبی و ریگ، هسته‌ی عاطفی فیلم را می‌سازد.

صحنه‌های اکشن On Her Majesty’s Secret Service، به‌ویژه تعقیب‌و‌گریز در حال اسکی در کوهستان، از بهترین‌های مجموعه‌اند. هانت با استفاده از تدوین سریع و تکیه به جلوه‌های واقعی، تنش و سرعت را به حداکثر می‌رساند. ترانه‌ی خاطره‌انگیز We Have All the Time in the World که توسط لویی آرمسترانگ اجرا شد هم یکی از زیباترین تم‌های عاشقانه‌ی سینما است و پایان تراژیک فیلم، یکی از دردناک‌ترین لحظات مجموعه. این فیلم سنت‌شکن و پیش‌رو، امکانات تازه‌ای پیش روی فرانچایز جیمز باند قرار داد.

فیلم تلقین

فیلم Inception

  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، جوزف گوردون لویت، تام هاردی، ماریون کوتیار
  • سال اکران: ۲۰۱۰
خلاصه‌ی داستان: دام کاب، سارقی متخصص در استخراج اسرار از ذهن افراد هنگام خواب، مأموریتی متفاوت دریافت می‌کند؛ به‌جای دزدیدن، باید اندیشه‌ای را در ذهن هدف بکارد. در حالی که درون لایه‌های پیچیده‌ی رویاها فرو می‌رود، مرز میان واقعیت و خیال برایش از بین می‌رود.

سوءتفاهم نشود؛ تصور نمی‌کنم جنبندگان زیادی روی کره‌ی زمین باقی مانده باشند که هنوز تلقین را ندیده‌ باشند! اما وقتی صحبت از تاثیر پذیرفتن از جیمز باند به میان می‌آید، نمی‌شود از کریستوفر نولان نگفت و برای این منظور، ترجیح می‌دهم به جای تنت (Tenet) به سراغ تلقین بروم! یکی از جاه‌طلبانه‌ترین فیلم‌های جریان اصلی قرن بیست‌و‌یکم که تقریبا تمام دلایل علاقه‌مان به کریستوفر نولان را یک‌جا دارد و در پرده‌ی سوم، مستقیما به فیلم محبوب او از مجموعه‌ی جیمز باند یعنی در خدمت سرویس مخفی ملکه ارجاع می‌دهد.

تلقین را از زوایای متفاوتی می‌توان دید؛ بازآفرینی و بازنگری الگوی فیلم‌های سرقت، تریلری علمی تخیلی درباره‌ی ذهن، حافظه و خاطرات، درامی روانشناختی درباره‌ی احساس گناه و بخشش یا بلاک‌باستر اکشن عظیمی که محدودیت‌های هالیوود را به چالش می‌کشد. نولان با ساختار چندلایه‌ی رویا در رویا، مفهوم زمان نسبی را به ابزاری روایی تبدیل می‌کند. هر لایه با ریتم متفاوتی جلو می‌رود و این تفاوت، تعلیق را افزایش می‌دهد. موسیقی هانس زیمر جزئی جدایی‌ناپذیر از تجربه‌ی تماشا است و نمای پایانی فیلم به یکی از نمادهای سینما تبدیل شد. نولان با Inception یکی از کامل‌ترین نمونه‌های داستانگویی مطلوب‌اش را ارائه داد.

فیلم بازتاب در الماسی مرده

فیلم Reflection in a Dead Diamond

  • کارگردانان: هلن کاته و برونو فورزانی
  • بازیگران: فابیو تستی، یانیک رینیه، ماریا دی میدیروش
  • سال اکران: ۲۰۲۵
خلاصه‌ی داستان: جان دی کهنسال که در هتلی لوکس زندگی می‌کند با دیدن یکی از همسایه‌هاش به یاد دوران شورانگیز فعالیت‌اش به عنوان یک جاسوس در دهه‌ی ۶۰ میلادی می‌افتد.

چه می‌شد اگر «جیمز باند» کلاسیک را در قالب یک فیلم اکسپلویتیشن سورئالیستی متامدرن بازآفرینی می‌کردیم؟ صفاتی که در جمله‌ی پیش به کار بردم، آن‌قدر متنوع‌اند که سخت می‌شود هم‌گن‌شدن‌شان در تجربه‌ی تماشایی منسجم را تخیل کرد؛ اما این درست همان کاری است که بازتاب در الماسی مرده می‌کند! بعید است در میان آثار اکران‌شده در سال ۲۰۲۵ میلادی، فیلم‌های زیادی پیدا کنید که برایتان تجربه‌ی تماشایی جالب‌تر از این بسازند!

روایت Reflection in a Dead Diamond روی «به خاطر آوردن» بنا شده است؛ آرامشِ زندگیِ جاسوسی کهن‌سال با یادآوریِ روزهای پرشور و پرالتهاب فعالیت‌اش در دهه‌ی شصت میلادی به‌هم‌می‌خورد. این طبیعی‌ترین طرح داستانی برای اثری است که سعی دارد فیلم‌های جاسوسی اروپایی دهه‌ی شصت میلادی را تداعی کند. چهارمین فیلم بلند هلن کاته و برونو فورزانی، فستیوالی است از تصویرسازی‌های خیره‌کننده‌ای که به تماشاگر امان نمی‌دهند و ایده‌های داستانی گستاخانه‌ای که به رخوتِ آثار سرگرم‌کننده‌ی متعارف دهن‌کجی می‌کنند! رویایی تب‌دار که از شناخت ژانر نه به نقد و هجو خودآگاه، بلکه به «خامی آگاهانه» می‌رسد. نوعی سرسپردگیِ دریغ‌آمیز به دورانی درخشان که سال‌ها است تمام شده؛ اما خاطرات‌اش هنوز مانند الماس در ذهن شیفتگان برق می‌زنند.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات