سانس آخر هفته ۲۰ | لینکلیتر، وندرس، مینلی
در این شماره از سری مقالههای «سانس آخر هفته» سه اثری را انتخاب کردهام که با عشق، نوستالژی و گاه تلخی، به فرآیند خلق هنری، میراث هنرمند و ماهیت هنر میپردازند. این سه اثر بر رابطهی پیچیدهی میان هنر و زندگی، مخلوق و خالق و گذشته و حال متمرکزند و از دریچهی زمان خود پرسشهایی بنیادین را دربارهی هنر مطرح میکنند؛ چه چیزی آن را جادویی میکند؟ چه بهایی برای خلق این جادو پرداخت میشود؟ چگونه با گذر زمان، روح اثر هنری حفظ میشود؟ این آثار بدبین نیستند؛ اما برای آنچه از دست رفته است یا از دست میرود، سوگواری میکنند. بهترتیب، دربارهی این سه اثر صحبت خواهم کرد: فیلم بد و زیبا (The Bad and the Beautiful) بهکارگردانی وینسنت مینلی، مستند تصاویری از توکیو (Tokyo-Ga) بهکارگردانی ویم وندرس و فیلم ماه محزون (Blue Moon) بهکارگردانی ریچارد لینکلیتر.
فیلم بد و زیبا
فیلم The Bad and the Beautiful
- کارگردان: وینسنت مینلی
- بازیگران: کرک داگلاس، لانا ترنر، دیک پاول
- سال اکران: ۱۹۵۲
خلاصهی داستان: یک تهیهکنندهی جاهطلب هالیوود، با گذشتهای بحثبرانگیز، از زاویهی دید سه نفر از نزدیکترین همکارانش توصیف میشود؛ افرادی که هرکدام به شکلی قربانی نبوغ، خودخواهی و عطش موفقیت او شدهاند.
بد و زیبا یکی از بهترین فیلمهایی است که هالیوود دربارهی خودش ساخته؛ نگاهی تلخ به پشت پردهی صنعت فیلمسازی. وینسنت مینلی با ساختار روایی سهبخشی مبتنی بر فلشبک، داستان جاناتان شیلدز را میگوید؛ تهیهکنندهای جاهطلب و بیرحم که برای رسیدن به موفقیت، همه را قربانی میکند. کرک داگلاس در نقش جاناتان شیلدز، ضدقهرمانی بهیادماندنی میآفریند؛ مردی که هم مسحورکننده و هم دافعهبرانگیز است. نابغهای که همهچیز را فدای هنرش میکند؛ حتی انسانیت خودش. لانا ترنر در نقش جورجیا لوریسون، بازیگری الکلی که شیلدز او را کشف و سپس ویران میکند، پرفورمنسی دردناک ارائه میدهد. دیک پاول و بری سالیوان نیز در نقشهای نویسنده و کارگردانی که شیلد بازیشان داده، تصویری میسازند از دیگر قربانیان هالیوود.
مینلی با استفاده از ساختار روایی پیچیده، نشان میدهد چطور یک شخص میتواند همزمان بدترین و بهترین اتفاق زندگی دیگران باشد. شیلدز از هنرمندان بهره میکشد؛ اما در عین حال استعداد آنها را شکوفا میکند و به بهترین نسخهی خودشان تبدیلشان میسازد. این دوگانگی، هستهی اخلاقی فیلم است؛ آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ آیا میتوان هنر بزرگ را بدون قربانی انسانی خلق کرد؟ The Bad and the Beautiful فیلمی است دربارهی عشق بیمارگونه به هنر و بهایی که باید برای بزرگی پرداخت.
مستند تصاویری از توکیو
مستند Tokyo-Ga
- کارگردان: ویم وندرس
- بازیگران: چیشو ریو، ویم وندرس
- سال اکران: ۱۹۸۵
خلاصهی داستان: ویم وندرس در سفری به توکیو، در جستوجوی ردپای یاسوجیرو اوزو، فیلمساز بزرگ ژاپنی، به مشاهدهی زندگی روزمره، فضاهای شهری و آدمهایی میپردازد که شاید هنوز حامل روح سینمای ازو باشند.
تصاویری از توکیو مستند شخصی و شاعرانهی ویم وندرس است؛ اثری که بیشتر به مراقبهای بر سینما، حافظه و تغییر فرهنگی شباهت دارد تا مستندی سنتی. وندرس در سال ۱۹۸۲ (بیست سال پس از مرگ یاسوجیرو ازو) به توکیو میرود، تا جهان فیلمهای مولف بزرگ ژاپنی را پیدا کند. اما آنچه مییابد، شهری است مدرن و تحت تاثیر غرب که دیگر شباهتی به توکیوی آرام و سنتی فیلمهای ازو ندارد.
وندرس با نریشن شخصی، افکار و احساسات خود را دربارهی اوزو، سینما و تغییرات فرهنگی بیان میکند. او توکیو را از نگاه یک سینهفیل میبیند؛ بهدنبال جایی است که دیگر وجود ندارد. مستند شامل مصاحبه با یوهارو آتسوتا، فیلمبردار ازو و چیشو ریو، بازیگر اصلی فیلمهای او است. این مصاحبهها از نزدیکترین همکاران ازو، تصویری صمیمی از روش کار او ارائه میدهند؛ دقت وسواسی، سادهسازی بصری و تمرکز بر جزئیات کوچک زندگی روزمره.
وندرس همچنین مشاهداتی دربارهی فرهنگ معاصر ژاپن ارائه میدهد؛ او با حسرت میبیند که چطور مدرنیته و فناوری، آن آرامش و سادگی را که ازو در فیلمهاش ثبت کرده بود از بین بردهاند. Tokyo-Ga یک سوگواری است برای سینما و جهانی که دیگر وجود ندارد. اما در عین حال، جشن جاودانگی هنر هم است. این که فیلمهای ازو همچنان میتوانند الهامبخش باشند؛ حتی وقتی دنیاشان ناپدید شده است.
فیلم ماه محزون
فیلم Blue Moon
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: ایتن هاک، مارگارت کوالی، اندرو اسکات
- سال اکران: ۲۰۲۵
خلاصهی داستان: در شب ۳۱ مارس ۱۹۴۳، لورنز هارت، ترانهسرای افسانهای، در بار رستوران ساردی نیویورک با اعتمادبهنفس درهمشکستهاش مواجه میشود.
ماه محزون جدیدترین اثر ریچارد لینکلیتر است که داستان یکی از بزرگترین ترانهسرایان تاریخ برادوی را روایت میکند. این فیلم دربارهی لورنز هارت، نیمی از زوج افسانهای «راجرز و هارت» است که آهنگهای جاودانی را خلق کردند. تمام وقایع فیلم در یک شب و تقریبا در تنها یک لوکیشن میگذرند.
ایتن هاک در نقش لورنز هارت یکی از برجستهترین پرفورمنسهای کارنامهاش را ارائه میدهد؛ او موفق میشود به رندی و حزنی جان ببخشد که جوهرهی این کاراکتر و این فیلم است. نابغهی رمانتیکی پیش چشم تماشاگر زنده میشود که هر جلوهای از زیبایی سرمست میکندش و تا روزی که مرگ مانعاش شود، ادامه میدهد به حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن دربارهی آنچه او را برمیآشوبد و او را دلگرم میکند!
دیالوگهای ظریف، چگال و آهنگین رابرت کاپلو که از مکاتبات واقعی هارت و معشوقهاش الهام گرفتهاند، هیچ کم ندارند از جادوی دیالوگنویسی خود لینکلیتر. موسیقی دایجتیک پیوستهی فیلم فضای نوستالژیک برادوی دههی ۱۹۴۰ را زنده میکند و نقش مهمی در شکلگیری اتمسفر گیرای اثر دارد. نهایتا خود Blue Moon هم تبدیل میشود به تصنیفی سینمایی دربارهی تنهایی نابغهی رمانتیکی که فهمید دوراناش تمام شده است.