بدترین فیلم‌ های ۲۰۲۵ که نباید ببینید!

سه‌شنبه 2 دی 1404 - 22:30
مطالعه 6 دقیقه
کاور بدترین فیلم‌های ۲۰۲۵
سال ۲۰۲۵ با فاجعه‌های سینمایی بزرگی همراه بود. از بازسازی‌های دیزنی تا شکست‌های مارول، با بدترین فیلم‌های سال آشنا شوید که تماشایشان عذاب‌آور بود.
تبلیغات

جردن رویمی از ورلد آو ریل: نمی‌خواهم تظاهر کنم که تمام فیلم‌های اکران‌شده در سال گذشته را دیده‌ام و هرکسی که چنین لیستی تهیه می‌کند باید به این موضوع اعتراف کند. عصر دیجیتال، همراه با ظهور استودیوهای مستقل کوچک، دیدن تمام فیلم‌های منتشر شده را برای یک نفر غیرممکن کرده است؛ امسال، این تعداد از مرز ۸۰۰ عنوان گذشت.

طبق تخمین خودم، حدود ۲۵۰ فیلم جدید تماشا کرده‌ام و البته سعی می‌کنم تا جای ممکن از فیلم‌های ضعیف و به‌اصطلاح «بُنجل» دوری کنم. این یعنی لیست «بدترین» فیلم‌هایی که امسال دیده‌ام، قطعاً شامل بسیاری از فیلم‌های ضعیف دیگری که می‌توانستند در این لیست باشند یا آن را به ۲۰ عنوان برسانند، نمی‌شود. آخر چرا باید خودم را مجبور به تماشای فیلم‌هایی مثل «عشق درد دارد»، «قرار بازی»، «پشیمانم برای تو»، «اسمورف‌ها» و «پنج شب در فردی ۲» کنم، وقتی می‌توانم کاملا از آن‌ها اجتناب کنم؟

در عوض، این‌ ده مورد بدترین فیلم‌ های ۲۰۲۵ هستند که واقعا دیدم و به تجربه‌هایی عذاب‌آور تبدیل شدند؛ نه از آن دسته فیلم‌های «اینقدر بد که خوبه»، بلکه بیشتر از آن‌هایی که با خودت می‌گویی: «من را از اینجا بیرون ببرید، لطفا تمامش کنید».

۱. جنگ دنیاها (War of the Worlds)

یک بازآفرینی مدرن و گیج‌کننده: آیس کیوب در نقش یک تحلیلگر امنیت سایبری (نخندید) بازی می‌کند که متوجه می‌شود خطر واقعی ممکن است داخلی باشد، نه فرازمینی. فیلم به شدت به آمازون تکیه دارد – کامیون‌های تحویل، پهپادها، صفحه‌های پرداخت و حتی رشوه دادن یک کارت هدیه ۱۰۰۰ دلاری به یک مرد بی‌خانمان – که باعث می‌شود بیشتر شبیه یک آگهی تبلیغاتی باشد تا یک فیلم سینمایی. این فیلم که تنها در دو هفته در دوران کرونا و بدون حضور کارگردان در صحنه فیلم‌برداری شده، شتاب‌زده و از هم گسیخته به نظر می‌رسد و امتیاز شایسته‌ی ۲٪ را در راتن تومیتوز کسب کرد.

۲. ساقدوش سرسخت (Bride Hard)

در این فیلم، ربل ویلسون دوباره به دنیای عروسی بازگشته، اما این بار با اسلحه. چه کسی فکر می‌کرد این ایده خوبی باشد؟ ویلسون در نقش یک ساقدوش که مأمور مخفی هم هست، باید در میانه مراسم عروسی یک حمله تروریستی را خنثی کند. ایده‌ی فیلم به همان اندازه که به نظر می‌رسد وحشتناک است: ترکیبی از «ساقدوش‌ها» و «جان سخت». کارگردان آن سایمون وست است که در تمام عمرش هرگز فیلم خوبی نساخته – خب، شاید به جز «هواپیمای محکومین». سپردن کارگردانی به او برای هدایت ویلسونِ غیرقابل‌تحمل، ترکیبی جهنمی از آب درآمده است.

۳. فردا عجله کن (Hurry Up Tomorrow)

یک فاجعه‌ی خودشیفته‌محور. د ویکند فکر کرده بود ایده خوبی است که خودش بنویسد، بازی کند و در یک فیلم بی‌هدف و گیج‌کننده خودنمایی کند و حتی جنا اورتگا را هم برای این فیلم انتخاب کرد. فیلم از نظر فنی یک کابوس است: چرخش‌های سرگیجه‌آور دوربین، نورپردازی تند و زننده و تدوین آشفته، تماشای آن را به یک تجربه‌ی دردناک تبدیل می‌کند. کارگردانی تری ادوارد شولتز افراطی است، ریتم فیلم بی‌رحمانه کند است و غرور و خودبینی د ویکند بر هر فریم سایه افکنده. این فیلم یک داستان هشداردهنده از افسارگسیختگی خودبزرگ‌بینی یک سلبریتی است.

۴. ایالت الکتریکی (The Electric State)

برادران روسو باید از کوین فایگی متشکر باشند که آن‌ها را به دنیای «انتقام‌جویان» بازگرداند، زیرا «ایالت الکتریکی» یک فاجعه‌ی ۳۲۰ میلیون دلاری است که می‌توانست به کار هر کارگردان دیگری پایان دهد. این فیلم یک ماجراجویی علمی-تخیلی و وسترن در ژانر بلوغ است که داستان یک نوجوان یتیم با بازی میلی بابی براون را دنبال می‌کند. او به همراه یک ربات و یک دریفتر (با بازی کریس پرت) در غرب آمریکا به دنبال برادرش سفر می‌کند، اما هر قدم از این سفر با انحراف‌های بی‌معنی و شخصیت‌های مضحک قطع می‌شود. فیلم از نظر بصری پر زرق و برق اما کاملاً بی‌جهت است و به عنوان یک اثر روایی، آشفتگی محض است که زیر بار خرده‌پیرنگ‌های بی‌پایان، نامنسجم و بی‌هدف له می‌شود. یک فیلم پرهزینه و ملال‌آور.

۵. یه جورایی باردار (Kinda Pregnant)

این فیلم دقیقا همان چیزی است که از اسمش به نظر می‌رسد: یک محصول اورجینال نتفلیکس که بر پایه‌ی یک ایده‌ی پوچ ساخته شده است. ایمی شومر تصمیم می‌گیرد زندگی بهتر خواهد بود اگر تظاهر به بارداری کند با شکم مصنوعی و همه چیز. این فیلم به کارگردانی تایلر اسپیندل (برادرزاده‌ی آدام سندلر و کارگردان فیلم‌هایی چون «میسی اشتباهی» و «پدر سال») یک شوخی احمقانه را به مدت ۹۰ دقیقه کش می‌دهد و حتی استعدادهای ویل فورته را هم هدر می‌دهد. فقط نتفلیکس می‌تواند چنین فیلمی بسازد و بعد آن را یک «اثر موفق» بنامد.

۶. سفیدبرفی (Snow White)

نسخه‌ی لایواکشن «سفیدبرفی» دیزنی به اندازه کافی مورد تمسخر قرار گرفته است. گل گدوت در نقش ملکه‌ی شیطانی افتضاح است، در حالی که هفت کوتوله‌ی ساخته شده با CGI، به خصوص «داپی»، کابوس مطلق هستند. تلاش‌های ناشیانه برای تبدیل سفیدبرفی به یک قهرمان فعال‌تر، همراه با کوتوله‌های عجیب و غریب، فیلمی را سنگین‌تر کرده که پیش از این هم با تبلیغات ناشیانه‌ی ریچل زگلر نابود شده بود. یک برداشت «مدرن»، گمراه‌کننده و به اصطلاح زن‌محور آن‌ها حتی عمدا آهنگ معروف «روزی شاهزاده‌ام خواهد آمد» را حذف کرده‌اند.

۷. کاپیتان آمریکا: دنیای قشنگ نو (Captain America: Brave New World)

این همان فیلمی بود که سپر کاپیتان آمریکا را به طور کامل به سم ویلسون با بازی آنتونی مکی سپرد اما آنقدر یک شکست تمام‌عیار بود که مارول تصمیم گرفت کریس ایوانز را برای «انتقام‌ جویان: دومزدی» بازگرداند. فیلم که با خطوط داستانی ضعیف و ارجاعات غیرجذاب پر شده، کاملا بی‌هدف است. در سالی که برای فیلم‌های دنیای سینمایی مارول فاجعه‌بار بود، این یکی در قعر جدول قرار گرفت. هنوز کاملا مشخص نیست هزینه ساخت آن چقدر بوده و قطعا آن رقم ۱۸۰ میلیون دلاری که دیزنی مدام به رسانه‌ها می‌گفت، نیست.

۸. شرور: برای همیشه (Wicked: For Good)

این دنباله با حذف کردن شکوه و جلوه‌های بصری قسمت قبلی خود، داستانی گیج، بی‌روح و بدون موسیقی جذاب ارائه می‌دهد که نمی‌تواند اساس وجودی خود را توجیه کند. سینتیا اریوو و آریانا گرانده تمام تلاش خود را می‌کنند، اما حتی آن‌ها هم نمی‌توانند شخصیت‌هایی که رفتارهای متناقض دارند، داستانی که از نظر منطقی فرو می‌پاشد، یا انتخاب‌های بصری کاملاً زشت را نجات دهند. توهین‌آمیزتر اینکه، این فیلم عناصر فیلم کلاسیک «جادوگر شهر اُز» محصول ۱۹۳۹ را به چیزی کاملا تصنعی و ساختگی تبدیل می‌کند. نتیجه یک فیلم گیج‌کننده، بی‌نشاط و خسته‌کننده است.

۹. لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)

تصمیم دیزنی برای احیای «لیلو و استیچ» در قالب لایواکشن صرفا با انگیزه‌ی مالی انجام شد – هیچ راهی وجود نداشت که بتواند بهتر از نسخه‌ی انیمیشنی آن باشد. بدتر اینکه، این بازسازی صحنه به صحنه فیلم سال ۲۰۰۲ را تکرار می‌کند و دیالوگ‌ها، شوخی‌ها و حتی آهنگ‌های الویس پریسلی را با تأثیری بسیار کمتر بازیافت می‌کند. فیلم هرگز به یک شوخی اجازه نفس کشیدن نمی‌دهد؛ بازی‌ها بین اغراق بیش از حد و آماتور بودن در نوسان هستند، شخصیت‌های انسانی فاقد جذابیت‌اند و حتی انرژی مشخصه‌ی استیچ به لطف انیمیشن دیجیتالی بی‌روح، تخت و بی‌اثر از آب درآمده است.

۱۰. فیلم ماینکرفت (A Minecraft Movie)

اینکه موفق‌ترین فیلم سال یکی از بدترین‌ها هم بوده، چه چیزی درباره‌ی وضعیت سینما به ما می‌گوید؟ «ماینکرفت» انگار توسط یک کمیته‌ی مالکین معنوی سرهم‌بندی شده و برای پر کردن زمان خود به شدت به توضیحات طولانی و کلیشه‌ها تکیه می‌کند. کارگردان جرد هس و گروه بازیگران به رهبری جک بلک و جیسون موموآ شور و هیجان اغراق‌آمیزی به فیلم می‌آورند که آن را سرپا نگه می‌دارد، اما پیرنگ داستان اغلب فقط برای توضیح دادن دنیای بازی وجود دارد تا اینکه به داستان عمق بدهد یا شخصیت‌ها را توسعه دهد. این فیلم مستقیما برای بچه‌های ۱۲ ساله ساخته شده، نه یک اقتباس واقعا الهام‌بخش.

شما کدام فیلم را بدترین فیلم سال می‌دانید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

نظرات