سانس آخر هفته ۲ | از فیلم Out of the Past تا انیمهی Porco Rosso
سه انتخابم برای شمارهی دومِ سری مقالههای «سانس آخر هفته»، هرکدام بهنوعی با مفهوم «گذشته» درگیرند. هر سه فیلم روایتگر داستان مردانیاند که گذشتهشان بر شانههاشان سنگینی میکند و اجازه نمیدهد زندگی تازهای بسازند. در اولی، با کارآگاه سابقی مواجهایم که تلاش دارد از سایهی عشق و جرم گذشته فرار کند. در دومی، یک خلبان جنگ در تلاش برای یافتن آرامش بهدور از گذشتهی پرآشوباش است. نهایتا در سومی، یک ترومای میاننسلی مردی آرام را به دل خشونت انتقامجویی میکشاند. بهترتیب، دربارهی این سه فیلم صحبت خواهم کرد: از دلِ گذشته (Out of the Past) بهکارگردانی ژاک تورنر، پورکو روسو (Porco Rosso) بهکارگردانی هایائو میازاکی و قراضهی آبی (Blue Ruin) بهکارگردانی جرمی سونیه.
فیلم از دل گذشته
فیلم Out of the Past
- کارگردان: ژاک تورنر
- بازیگران: رابرت میچام، جین گریر، کرک داگلاس
- سال اکران: ۱۹۴۷
خلاصهی داستان: کارآگاهی بازنشسته که اکنون زندگی آرامی در شهری کوچک دارد، ناخواسته دوباره درگیر پروندهای قدیمی و زنی مرموز میشود که روزگاری او را فریب داده بود.
از دل گذشته شاهکار بیهمتایی است که به اندازهی دیگر نوآرهای کلاسیک مانند غرامت مضاعف (Double Indemnity) بیلی وایلدر یا مرد سوم (The Third Man) کارول رید دیده نشده؛ اما میشود یکی از کاملترین نمونههای ژانر به حساب آوردش. تورنر با حساسیت بصری مشهود، از نورپردازی و سایههای عمیق، برای فضاسازی بهره میبرد. فیلمبرداری نیکلاس موسوراکا، با کنتراستهای شدید و زوایای تند، دنیایی خلق میکند که در آن گذشته همچون سایهای تاریک، در تعقیب شخصیتها است. فیلمنامهی اقتباسی اثر، دیالوگهای تیز و طعنهآمیزی دارد که به سنت ادبیات عامهپسند وفادارند.
رابرت میچام با حضوری سرد و آرام در نقش جف، ضدقهرمان تیپیک نوآر است؛ مردی خسته که به رغم تلاش برای فرار از گذشته، چارهای جز تکرار اشتباهات ندارد و سرنوشتی تراژیک انتظارش را میکشد. فیلم با ساختار روایی پیچیده و جابهجایی میان گذشته و حال، مخاطب را وادار میکند که همچون کارآگاه، قطعات پازل زندگی پروتاگونیست را کنار یکدیگر بگذارد. جین گریر در نقش کتی، یکی از بهترین تجسمهای فم فتال (Femme fatale) را ارائه میدهد. از دل گذشته تاثیری اساسی بر سینمای پس از خود گذاشته و الهامبخش فیلمسازانی چون مایکل مان و کریستوفر نولان بوده است.
انیمه پورکو روسو
انیمه Porco Rosso
- کارگردان: هایائو میازاکی
- صداپیشگان: شوئیچیرو موریاما، آکمی اوکامورا
- سال اکران: ۱۹۹۲
خلاصهی داستان: یک خلبان سابق جنگ جهانی اول که بهشکل عجیبی به یک خوک انساننما تبدیل شده است، بهعنوان شکارچی جایزهبگیر در دریای آدریاتیک زندگی میکند. او باید با دزدان هوایی و خاطرات تلخ جنگ روبهرو شود.
پورکو روسو، قبل از باد برمیخیزد (The Wind Rises) و پسرک و مرغ ماهیخوار (The Boy and the Heron)، شخصیترین انیمهی میازاکی بود. در حقیقت، این نخستین باری بود که مؤلف بزرگ ژاپنی درگیری و شیفتگی همیشگیاش با «هواپیما» و «جنگ» را بهشکلی صریح به مرکز توجه پلات یکی از آثارش میآورد و این گرایش را زیرِ لایههای کمتری از فانتزی مخفی میکرد. یکی از آثار بزرگسالانهی کارنامهی استودیو «جیبلی» که در آن با لحنی پیچیدهتر، نظام اخلاقی تیرهتر و ارجاعات صریح سینمایی طرفایم.
پورکو روسو نوآری است محزون دربارهی مردی که آثار ویرانگر گذشتهی تاریکاش هنوز دست از سرش برنداشتهاند. قهرمان، بر خلاف بسیاری دیگر از شخصیتهای استودیو «جیبلی»، با آسیبهای روانی عمیقی دستوپنجه نرم میکند. طراحی شخصیت پورکو نمادی از انسانهایی است که جنگ برای همیشه آنها را دگرگون کرده. تکنیک سنتی انیمیشن فیلم، بهویژه در نماهای پرواز، شاعرانگی خاصی دارد که احساس آزادی و محدودیت را همزمان منتقل میکند. موسیقی جو هیسایشی بزرگ هم فضایی نوستالژیک میسازد که کاملا با تم اصلی فیلم همخوان است.
فیلم قراضه آبی
فیلم Blue Ruin
- کارگردان: جرمی سونیه
- بازیگران: میکون بلر، ایمی هارگریوز، دِوین راتری
- سال اکران: ۲۰۱۳
خلاصهی داستان: مردی بیخانمان پس از آزادی قاتل والدیناش، برای گرفتن انتقام به زادگاهش بازمیگردد. اما این اقدام، او را وارد چرخهای از خشونت میکند که پایانی ندارد.
این تریلر مستقل و گیرای جرمی سونیه در ذهنم همیشه یادآور دو «ترین» بوده است؛ عنوان دوپهلوش که میشود هم «قراضهی آبی» ترجمه کردش و هم «مخروبهی محزون»، یکی از زیباترین نامهای تاریخ سینما است! از سوی دیگر، این یکی از بهترین روایات سینمایی دربارهی «چرخهی خشونت» است؛ برای پیدا کردن روایتی که تا این اندازه متمرکز باشد روی نفرینی بینانسلی و عواقب خونبارش، باید تا هنر هشتم و بازی The Last of Us Part II پیش رفت!
قراضهی آبی تریلری است که با کمترین دیالوگ و بیشترین تکیه بر جزئیات بصری، از الگوی داستانهای انتقام کلیشهزدایی میکند. جرمی سونیه با ریتمی باحوصله و فضاسازی پرتنش، باعث میشود که وزن خطر را احساس کنیم. پالت رنگی سرد فیلم، با غلبهی آبی و خاکستری، فضایی یأسآلود خلق میکند که کاملا با روحیهی قهرمان همخوان است. پرفورمنس آسیبپذیر میکون بلر فرسنگها دور است از شمایل یک قهرمان اکشن و این یعنی مرکز ثقل درام قابلاتکا نیست. مسئلهای که «تعلیق» را در جهان فیلم به عنصری بنیادین مبدل میسازد.